انصارحزب الله گرگان

مذهبی،فرهنگی و سیاسی/نثار روح مطهر امام و شهدا صلوات

انصارحزب الله گرگان

مذهبی،فرهنگی و سیاسی/نثار روح مطهر امام و شهدا صلوات

هشدارانصار حزب الله گلستان به دولت یازدهم


انصار حزب الله استان گلستان:

تکیه دولت یازدهم به اصلاح طلبان، و اربابان غربی آنها تکیه بر باد است!!

در آستانه شکل گیری دولت یازدهم و تلاش همه جانبه مدعیان دروغین اصلاح طلبی برای مصادره این دولت، بازخوانی کارنامه سیاه تجدید نظرطلبان در همه حوزه ها بویژه سیاست خارجی ضروری به نظر می رسد.

چرا که نقد و ارزیابی سیاست خارجی دولت‌ها ، می تواند ابزار مهمی در شناسایی اتخاذ راهبرد مشخص دولتها به شمار آید. تنش‌زدایی، صلح‌گرایی، اعتمادسازی و گفت‌وگو و چندجانبه‌گرایی از مهم‌ترین مؤلفه‌های اصلی سیاست خارجی دوره‌ی مفتضح موسوم به اصلاحات به شمار می‌رود که در این یادداشت مورد بررسی قرار می‌گیرد.

با پیروزی سید محمد خاتمی در انتخابات ریاست‌جمهوری دوم خرداد 1376، همان گونه که وی در شعارها و برنامه‌های انتخاباتی خود وعده داده بود، فصل جدیدی در روابط خارجی ایران آغاز شد. اما نکته‌ای که شاید ذکر آن خالی از لطف نباشد این است که خود سید محمد خاتمی، آن گونه که برخی رسانه‌ها و جریان‌های اصلاح‌طلب تغییرات بنیادی در سیاست خارجی را مطرح می‌کردند، اعتقاد بنیادگرایانه نداشت و از سوی دیگر، آن تنش‌زدایی که آقای خاتمی طرح کرد، پدیده‌ی تازه‌ای نبود و ریشه در برنامه‌های آقای هاشمی در دوران به اصطلاح سازندگی داشت و در واقع از اقتضائات برنامه‌های اقتصادی و سیاست درهای باز بود. اما به نظر می‌رسید به دلایل چندی ، این راهکارها به سطوح موفقیت مورد نظر نرسیده بودند؛ علاوه بر آنکه سیاست تنش‌زدایی خاتمی با رگه‌هایی از پیشنهادات فرهنگی و بین‌المللی برای جهان همراه بود.

مؤلفه‌های اصلی سیاست خارجی اصلاحات

سیاست خارجی دوران اصلاحات، با در نظر داشتن تداوم اصول سیاست خارجی، اولویت یافتن توسعه‌ی سیاسی در داخل، صلح‌گرایی، تنش‌زدایی، اعتمادسازی، گفت‌وگو و چندجانبه‌گرایی را در دستور کار سیاست خارجی قرار داد؛ به گونه‌ای که نوعی سیاست خارجی توسعه‌گرای سیاسی‌فرهنگی شکل گرفت. در پرتو این سیاست خارجی، فرآیند عادی‌سازی روابط خارجی مبتنی بر هم‌زیستی مسالمت‌آمیز و تنش‌زدایی که در اواخر دوران سازندگی با چالش روبه‌رو شده بود، دوباره با شدت و شتاب بیشتری پیگیری شد. راهبرد سیاست خارجی این دوره مبتنی بر عدم تعهد اصلاح‌طلب بود که در دوران سازندگی هم وجود داشت و متضمن عدم وابستگی به قدرت‌های بزرگ و به منظور اصلاح نظام بین‌الملل بود؛ اگرچه این هدف از طرق مسالمت‌آمیز و در چارچوب گفت‌وگوهای بین‌المللی و تغییر گفتمان حاکم بر نظام بین‌الملل تعقیب و تأمین می‌شد.

تنش‌زدایی

آقای خاتمی با فرض اینکه پیش‌نیاز اولیه جهت ورود به گفت‌وگو و تصحیح دیدگاه‌های ناصحیح از جمهوری اسلامی در جهان، کاهش تنش‌های موجود است که طی دو دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به وجود آمده است، تنش‌زدایی را یکی از اصول محوری سیاست خارجی خود معرفی کرد.

اصطلاح تنش‌زدایی ‌که فرانسوی‌ها به آن «Détente» می‌گویند، برای نخستین بار در دهه‌ی 1960 وارد عرف روابط بین‌الملل شد. این اصطلاح هنگامی رایج شد که آمریکا و شوروی سابق، دریافتند که ادامه‌ی مناسبات تشنج‌آلود در روابط فی‌مابین، به سود هیچ ‌یک از آن‌ها نیست. بنابراین رهبران سیاسی دو کشور در صدد برآمدند با تخفیف تنش در تعاملات خویش، به یکدیگر نزدیک شوند. در مجموع تنش‌زدایی یک نوع سیاست عمل‌گرایانه بود که اصل هم‌زیستی، هم‌گرایی و همکاری را مرکز ثقل قرار می‌دهد و از منطق مفاهمه پیروی می‌کند که مبنایی برای اعتمادسازی در سیاست خارجی است.

گفت‌وگوی تمدن‌ها

در دوره‌ی اصلاحات، کسب اعتبار بین‌المللی برای جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک دولت معقول و مسئول، اهمیت و اولویت بیشتری یافت. ایران تلاش کرد از طریق تصویرسازی مثبت و واقعی از خود، به اصلاح تصویر ساخته‌شده‌ی غیرواقعی از جمهوری اسلامی در عرصه‌ی بین‌المللی بپردازد. بنابراین برای توسعه‌ی امنیت و اعتبار ملی جمهوری اسلامی، در دوران اصلاحات، گفت‌وگوی تمدن‌ها به عنوان نظریه و مفهوم کانونی در سیاست خارجی، پردازش و ارائه شد. پس از آن، بسیاری از اهداف و ابعاد سیاست خارجی حول این نظریه معنا و مفهوم پیدا کردند. صلح‌گرایی یکی از الزامات گفت‌وگوی تمدن‌ها بود و این نظریه به جای رویارویی و جنگ تمدن‌ها، بر گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و ملت‌ها تأکید می‌کرد.

تنش‌زدایی حد و مرز تعریف‌شده‌ای نداشت. با آغاز دوران اصلاحات، سیاست تنش‌زدایی، چهره‌ی مستقلی به خود گرفت و رسماً به عنوان راهبردی در روابط فرامرزی ایران مطرح شد. با این حال، هیچ تعریف مشخصی از آن ارائه نشد و تنها به تکرار اصطلاح تنش‌زدایی اکتفا شد. مجریان سیاست تنش‌زدایی، هرگز اعلام نکردند که چه تنش‌هایی با کدام واحدها و در چه زمینه‌هایی داریم و برای زدودن این تنش‌ها، چه برنامه‌ی مدونی دارند.

اعتمادسازی

اعتمادسازی در روابط خارجی فراتر از هم‌زیستی و تنش‌زدایی است و فرآیندی ماهیتاً نظامی و امنیتی است که برای افزایش و ارتقای ثبات در روابط دو یا چند کشور به کار می‌رود. اعتمادسازی یکی دیگر از اصول سیاست خارجی دوران اصلاحات بود.

سیاست‌های منطقه‌ای

اصول سیاست خارجی دولت اصلاحات، به عنوان یک یونیفورم واحد، در همه‌ی شئون سیاست خارجی، از جمله سیاست‌های منطقه‌ای ایران، به کار گرفته شد. آقای خاتمی اعلام کرد سیاست راهبردی ایران گسترش دوستی و همکاری با همه‌ی کشورهای منطقه است. گرایش جمهوری اسلامی ایران برای توسعه و تعمیق روابط با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، ماهیت راهبردی و کاربردی داشت؛ به گونه‌ای که دولت در صدد بود همکاری‌ها را به سطح هم‌گرایی اقتصادی ارتقا بخشد.

روابط با اروپا و آمریکا

یکی از فصول مهم سیاست خارجی دولت اصلاحات، ارتقای روابط با اروپا در سطحی بود که در هیچ یک از دولت‌های پس از انقلاب دیده نمی‌شود. در حالی که دولت‌های اروپایی سفرای خود را پس از رأی دادگاه میکونوس، در فروردین 1376، از تهران فراخوانده بودند، در پرتو اصل تشنج‌زدایی دولت اصلاحات، در صدد بازسازی مناسبات خود با جمهوری اسلامی برآمدند.

دیدوبازدیدهای رسمی زیادی میان مقامات ایرانی و اروپایی در سطح وزرای خارجه و سران انجام شد که مهم‌ترین و تاریخی‌ترین آن‌ها سفر آقای خاتمی به فرانسه و دیدار با ژاک شیراک، رئیس‌جمهور این کشور بود. کسب اعتبار بین‌المللی و تأمین نیازهای اقتصادی و فناوری و جذب سرمایه‌گذاری خارجی از اهداف این سفرها بود و از سوی دیگر، هدف دیپلماتیک تیم سیاست خارجی خاتمی، ایجاد موازنه در برابر آمریکا، از طریق گسترش روابط با اروپا و کاهش فشارهای بین‌المللی غرب، از طریق جلوگیری از اجماع بین‌المللی علیه ایران بود.

حادثه‌ی یازدهم سپتامبر

همان گونه که در میان بحث‌وجدل‌های داخلی و خارجی، دولت اصلاحات سرگرم اجرای برنامه‌های خود بود؛ در آن سوی دیگر جهان، اتفاقاتی در حال وقوع بود که می‌رفت تا بسیاری از نظریات و راهکارهای دولت اصلاحات را به چالش بکشد. حوادث به گونه‌ای رقم خورد که سیاست تنش‌زدایی و اعتمادسازی یک‌سویه به تکیه بر باد شباهت یافت. از یک سو، دولت جمهوری‌خواه و نئومحافظه‌کار جورج دبلیو بوش، در آستانه‌ی هزاره‌ی سوم میلادی، در آمریکا بر سر کار آمده بود که رویکردی افراط‌گرایانه و رئالیستیک نسبت به نظم بین‌المللی داشت و از سوی دیگر، به فاصله‌ی کمی، برج‌های دوقلو در یازده سپتامبر 2001 در نیویورک هدف یک حمله‌ی بی‌سابقه‌ی تروریستی قرار گرفت و آمریکا بار دیگر از لاک ژست‌های حقوق بشری و لیبرالی خارج شد و به لشکرکشی و تهدید در جهان مشغول شد.

در این میان، تنها کالایی که خریدار پیدا نمی‌کرد، گفت‌وگوی تمدن‌ها و تنش‌زدایی بود که در میان اتهامات و تهدیدات آمریکا، به خصوص درباره‌ی ایران، به محاق رفت. پس از حمله‌ی آمریکا به افغانستان و عراق و محور شرارت خواندن ایران از سوی بوش، انتقادات از سیاست خارجی تنش‌زدایی در داخل کشور بالا گرفت و تحولات نشان می‌داد که غرب و آمریکا بیش از آنکه به صلح جهانی فکر کنند، در صدد افزایش سلطه‌ی خود بر جهان هستند.

نقد سیاست تنش‌زدایی

در نقد و بررسی سیاست تنش‌زدایی و دلایل ناکام ماندن آن، به خصوص پس از یازدهم سپتامبر، از ابعاد مختلفی می‌توان به قضیه نگاه کرد. اما به طور خلاصه، مؤلفه‌های قابل توجه، به شرح زیر است.

نخست آنکه تنش‌زدایی حد و مرز تعریف‌شده‌ای نداشت وحتی عدول از آرمانهای حضرت امام خمینی وامام خامنه ای کاملا مشهود بود. با آغاز دوران اصلاحات، سیاست تنش‌زدایی، چهره‌ی مستقلی به خود گرفت و رسماً به عنوان راهبردی در روابط فرامرزی ایران مطرح شد. با این حال، هیچ تعریف مشخصی از آن ارائه نشد و تنها به تکرار اصطلاح تنش‌زدایی اکتفا شد. مجریان سیاست تنش‌زدایی، هرگز اعلام نکردند که چه تنش‌هایی با کدام واحدها و در چه زمینه‌هایی داریم و برای زدودن این تنش‌ها، چه برنامه‌ی مدونی دارند. گذشته از این، ریشه‌های بسیاری از تنش‌ها که به طرف‌های غربی و سایر کشورهای منطقه مربوط بود، در این سیاست جای معقول و منطقی پیدا نکرد. به بیان کوتاه، موضوع با دیدگاه علمی مورد توجه قرار نگرفت و گرفتار نگاه‌های سنتی شد. در واقع این نشان از نداشتن یک نگاه کلان به مقوله‌ی سیاست خارجی داشت.

ایراد دیگر، یک‌طرفه بودن آن است. تنش‌زدایی اصولاً به این منظور انجام می‌گیرد که با بهبود روابط، توازن در منافع حاصل شود. برای نیل به این منظور، تنش‌زدایی باید دوجانبه یا چندجانبه باشد. برای سهیم‌سازی طرف‌های مقابل در تنش‌زدایی، باید از تمام ابزارهای دیپلماتیک بهره جست. صرف سفر به کشورهای مختلف و دادن امتیاز به آن‌ها و کوتاه آمدن در مسائل فی‌مابین، به امید آنکه چهره‌ای موجه نزد آنان ترمیم شود، نه تنها مفید نخواهد بود و به مثبت‌سازی تصویر ما در نزد جهانیان کمک نخواهد کرد، بلکه باعث بالا رفتن سطح توقعات دیگران خواهد شد. به بیان واضح‌تر، امتیازدهی بدون امتیازگیری، نشانه‌ی حسن نیت تلقی نمی‌شود.بلکه خیانتی آشکار به ملتی بزرگ و آزاده است که با خون بهترین فرزندان خویش به استقلال رسیده است.

فرجام سخن

سیاست خارجی تنش‌زدایی آقای خاتمی نتوانست مسائل راهبردی ما را حل‌وفصل کند. اگر بخواهیم خلاصه‌ای از دستاوردهای سیاست تنش‌زدایی آقای خاتمی ارائه کنیم، می‌توانیم با توجه بر تجربیات دولت آقای احمدی‌نژاد که بسیاری از سیاست‌های پیش از خود را ناکارآمد دانستند و سپس آزمون و خطاهایی که در این دوران اتفاق افتاد، این‌چنین نتیجه‌گیری کنیم که بهترین راهبرد در سیاست خارجی، بر اساس فرمایشات مقام معظم رهبری، پیروی از اصل عزت، حکمت، مصلحت و حفظ منافع ملی، در عین پایبندی به اصول قانون اساسی و جلوگیری از ایجاد یا افزایش هزینه‌های نظام در عرصه‌ی بین‌المللی است. اعتماد بی‌مورد و بی‌اساس به نهادهای بین‌المللی و دولت‌های استکباری می‌تواند زیان جدی برای منافع نظام و مردم باشند.

[ پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ] [ 01:57 ب.ظ ] [ مهدی ] [ نظرات (0) ]