به جای کارهای شعاری،نهضت فکری ایجاد کنیم
تفکرماسونی سکولاریزم پنهان، محور سبک زندگی امروزین
اگر ما کار فکری کرده و
گفتمانسازی کنیم دیگر بقیه مسائل همچون سینما حل میشود و اینکه آقای
ایوبی یا آقای شمقدری بیاید فرق نمیکند و این چنین مهندسی معکوس جوابگو
خواهد بود؛ چرا که ما دارای دین مهاجم هستیم و نه مدافع....
به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله،سعید مستغاثی کارشناس مسائل فرهنگی و
منتقد سینما و تلویزیون در جلسه هفتگی انصار حزبالله با موضوع فرصت ها و
تهدیدها در حوزه سینما به سخنرانی پرداختند که متن کامل آن تقدیم می شود:
یکی
از درسهایی که از جریان فتنه گرفتیم این بود که ما کار فکری و اندیشهای
نداشتیم و در این زمینه کمکاری کردیم. متأسفانه بزرگترین نقیصهای که در
جامعه حزباللهیها داریم، عدم کار فرهنگی و اندیشهای است. ما در سال ۱۳۸۷
مجموعهایدر به نام «راز آرماگدون» میساختیم. اولاً در آن روزها سوالاتی
مطرح شد که اصلاً ما به اسرائیل چه کار داریم، او که ۶ـ ۷ هزار کیلومتر از
ما دورتر است و اساس مسئله آنها با فلسطینیهاست، تازه در زمان شاه به ما
خدمت کردهاند، برای ما کشاورزی درست کردند!
ما یک طرحی در شبکه
خبر به نام «ما و اسرائیل» مطرح ساختیم تا این قضیه را موشکافی کنیم و یک
بار برای همیشه فارغ از شعار و شعر بیاییم به طور مستدل و منطقی به موضوع
بپردازیم.
بررسی نقش اسرائیل و صهیونیستهابرخی
میگفتند در زمان جنگ این اعراب بودند که صدام را مسلح میکردند و چکهای
میلیارد دلاری عربستان و حمایتهای اردن و سایر کشورهای عربی بود، تازهتر
اینکه اسرائیل یک بار تاسیسات اتمی عراق را زد، پس دلیل دشمنی شما با
اسرائیل چیست؟
ما در طول تاریخ معاصر نقش اسرائیلیها و صهیونیستها
را بررسی کردیم. به نظرم یک آدم نه فقط دینی و ایمانی و مسلمان بلکه آدمی
که ادعا میکند به این آب و خاک و سرزمین علاقهمند است و ایران را دوست
دارد و خلاصه آدمی که فقط منصفانه تاریخ را ورق بزند متوجه خواهد شد که نه
فقط صهیونیستها بلکه اسرائیل بزرگترین خیانتها را در حق این آب و خاک و
ملت ما مرتکب شدهاند. آن هم به انحای مختلف و از طرق سیاسی، اقتصادی،
فرهنگی که فقط حرف زدن در این باره فایدهای ندارد. یعنی اینکه بگوییم مرگ
بر اسرائیل ناکافی است؛ چرا که در جایی به بنبست میخوریم.
اساس
همین فتنه ۸۸ بر مبنای عدم کار فکری ما بوده است. جنگ تحمیلی که پیش آمد
به خاطر این که به رژیم صدام میگفتیم رژیم بعثی صهیونیستی صدام، این برای
ما سوال بود که چرا میگوییم بعثی صهیونیستی! بعثی آن مشخص بود چون که
حزب بعث عراق حاکم بود ولی چرا صهیونیستی؟ آیا با صهیونیستها ارتباطی
داشت آیا از خانواده یهودی بود، آیا ارتباطات دیگری وجود داشت؟ ما سراغ هر
مرکز تحقیقاتی و اسنادی حتی مرکز اسناد دفاع مقدس و غیره رفتیم هیچکس
نمیدانست که چرا ما به رژیم صدام، رژیم صهیونیستی میگوییم. بعضیها
میگفتند چون در جهت اهداف اسرائیل بوده و این دلیل مستدل و قانعکنندهای
نبود تا اینکه ما با تحقیقات مختلف به بررسی پیوند بین خاندان طارق عزیز با
یهودیها و ارتباطات دیگری که وجود داشت پرداختیم.
ضرورت انجام کار مستدل و باورپذیر
و این چنین است که تا آدم مستدل کار نکند قلباً به موضوع باور پیدا
نمیکند. میگوییم مرگ بر اسرائیل ولی ممکن است در جایی مقابل شخصی قرار
بگیریم که هزار تا مسئله دارد و یکسری سوالاتی مطرح کند و ما جوابی نداشته
باشیم. آیا میتوانیم استدلال بیاوریم؟ امروز مهم نیست چه کسی به سینما
میآید و چه کسی نمیآید؛ چنانکه شما دیدید در اصولگراترین دولت، سینمای ما
چه وضعیتی داشت.
واقعاً دوستانی که در دولت اصولگرا بودند حتی در
زمان آقای میرسلیم که آقای ضرغامی معاونت سینمایی بودند، اتفاق خاصی
نیفتاد. حالا ممکن بود که دو تا فیلم بیشتری در مورد دفاع مقدس ساخته
شود.لذا اینکه سینمایی به وجود بیاید مثل سینمای امروز ایران که اصلاً نه
به ایران ربطی دارد و نه به اسلام حاصل ۴ـ۳ سال و ۷ ـ ۸ سال نیست. این حاصل
یک دورهای است و مجموعهای باعث شده که اگر چه همه آنها بچه مسلمانند و
همه خمس و زکات میدهند و واجبات را انجام میدهند ولی حاصل کارشان، دینی
نیست! چرا این چنین است؟! حالا اینکه آقای ایوبی بیاید و یا شمقدری برود،
فرقی برای ماجرا ندارد.
تفکر ماسونی سکولاریزم پنهان، محور سبک زندگی امروزینتفکری
از ۱۸۰ سال پیش در این مملکت آمده است که تفکری ماسونی است و سکولاریزم
محور آن است. یعنی جدایی دین از سیاست، و زندگی، هنر و علم. این تفکر اوایل
قاجاریه آمده است و بعد از آن ۷ـ ۸ شاه قاجار عوض شدند و بعد دو شاه پهلوی
آمدند و رفتند و بعد از آن در جمهوری اسلامی ۷ تا رئیسجمهور آمدند باز هم
این تفکر وجود دارد.
برای این تفکر اصلاً فرد مهم نیست، چه آن فرد
فتحعلی شاه قاجار یا بنیصدر،هاشمی، خاتمی یا آقای احمدینژاد باشد. این
که حضرت آقا میفرمایند کرسیهای آزاداندیشی یعنی اینکه یک گفتمان باید راه
بیفتد. این فایدهای ندارد که حالا ما بگوییم آقای ایوبی نباشد و یک آدم
حزباللهی مثل شورجه برجای او باشد.
تا وقتی این تفکر یعنی
سکولاریزم پنهان وجود دارد، مشکل وجود خواهد داشت. سکولاریزم پنهان یعنی
اینکه واجبات دین را پشت در جا میگذاریم و پشت میز تصمیمگیری مینشینیم.
یعنی ایمان را پشت در جا گذاشتهایم! پس چنین میشود که کتاب کارل مارکس
برای تصمیمگیری اجتماعی، فیلمهای جان فولز برای تصمیم هنری، کتابهای
فرانسیس بیکن برای تصمیم علمی و غیره محور و معیار قرار میگیرد. درد ما
همین جاست.
لزوم پیریزی نهضت فکری صحیحبه
نظر میرسد چهار سال پیشرو، حداقل فرصتی برای بازنگری در رفتارهای ماست.
باید نهضت فکری راه بیندازیم و تا این نهضت راه نیفتد به هیچ جایی
نمیرسیم. یعنی اینکه ما میگوییم اسلام منهای روحانیت بد است، باید اثبات
کنیم که اسلام توأم با روحانیت خوب است. باید مسائل باز شود که روحانیت چه
کار کرده است و کلاهیها یعنی روشنفکرها چه کردهاند.
با مراجعه به تاریخ و جمعآوری مستندات میتوان این کار را کرد. در حالی که غربیها پروپاگاندا و شانتاژ میکنند.
اخیراً
فیلمی راجع به رضاخان در شبکه بیبیسی ساخته شده است و همه آن را تمجید
کرده و به به و چه چه گفتند. باور کنید بنده به جایی مراجعه کرده بودم که
طرف از بچههای جبهه و جنگ و از تهیهکنندگان رادیو و تلویزیون بود،ولی
وقتی خواستیم راجع به رضاخان صحبت کنیم، گفت راجع به رضاخان حرف نزن که
خیلی به این مملکت خدمت کرده است(!)
ابعاد خیانتهای رضاخان به کشور
ما تا نفهمیم خیانتهای رضاخان ریز به ریز چه بوده است نمیتوانیم نظری
بدهیم. آیا میدانید رضاخان کسی بوده است که خاک ایران را به بیگانگان
بخشیده است. رضاخان وطنپرست! کسی بوده که چهار قسمت از خاک ایران را در
پیمان سعدآباد به ترکیه و افغانستان و عراق میبخشد و این را خیلیها
نمیدانند. رضاخان پالانی بیسواد که وقتی به تهران آمد یک ریال پول در
جیبش نبود در پایان حکومتش بنابر اسنادی که از وزارت خارجه آمریکا نشت کرده
است ۲۰۰ میلیون دلار فقط سرمایه در یکی از بانکهای سوئیس داشته است. شاید
امروز ۲۰۰ میلیون دلار مبلغی به حساب نیاید ولی در آن زمان تنخواه وزارت
امور اقتصادی آمریکا ۱۰۰ میلیون دلار بوده است!
رضاخان اولین کسی
بود که از مملکت پول خارج کردن را باب میکرد و یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون
متر از سرزمین مملکت را به نفع خود غصب کرده بوده است. چطور یکچنین فردی
وطنپرست میشود؟ او عشایر کشورمان را نابود میکند.
اگر در جنگ
جهانی اول عشایری همچون رئیسعلی دلواری و تنگستانیها جلوی دشمنان ایستادند
ولی در جنگ جهانی دوم از این دست غیوران خبری نبود! و ارتشهای بیگانه به
راحتی داخل کشور آمدند. ارتشی که رضاخان با میلیاردها تومان بنا نهاده بود
ظرف مدت ۳ روز متلاشی میشود و فرار میکنند.
اینها علاوه بر
کارهای ضد فرهنگیای بوده که رضاخان انجام داده است. این قطاری که برخی
میگویند رضاخان برای کشور از جنوب به شمال کشیده است، این راهآهن برای
این بوده است که متفقین به راحتی بتوانند از این طریق تسلیحات خودشان را به
شوروی آن زمان برسانند. چه طور ممکن است که به قول خود انگلیسیها راه آهن
از ناکجاآباد و بندرشاهپور (امام خمینی) که آن زمان ۱۰۰ نفر جمعیت داشته
شروع شود و به بندر شاه (ترکمن) برود؟ این راهآهن از هیچ یک از شهرهای
بزرگ نمیگذشته، پس نقشهای در میان بوده؛ چرا که قرار بود این راهآهن نه
برای ایرانیها، بلکه بیشتر به منظور دیگری بوده است. اینها باید بررسی شود
که در چه شرایطی این راهآهن آمده است.
شاهان قاجار آدمهای بسیار
بیلیاقتی بودند ولی دستنشانده نبودند. رژیم رضاخان اولین دولت
دستنشانده در تاریخ ایران است که عروسکی بیش نبوده است. اگر در زمان قاجار
میبینیم اشخاصی مثل قائم مقام، امیرکبیر و عباس میرزا به قدرت میرسند،
هیچ وقت در زمان پهلوی چنین کسانی اجازه ورود به دولت هم پیدا نمیکنند.
برای همین میبینیم که بهاییها به مسندهای دولت میرسند. یعنی رژیم رضاخان
یک حکومت به تمام معنا دستنشانده بوده است و اسنادش هم افشا شده است.
اینها را باید به انحای مختلف گفت تا دیگر ۳۴ سال بعد از انقلاب برخی نیایند رضاخان را برای ما بزرگ جلوه دهند.
امروزه در غرب راجع به جریان فتنه ۸۸ فیلمی به نام «گلاب» ساخته میشود که
کارگردان آن آقای جان استوارت و فیلم براساس خاطرات مازیار بهاری است.
تنها فیلمی که راجع به فتنه در کشور ساخته شده «قلادههای طلا» بود که آن
را به نحوی خاموش کردند! جالب است که مازیار بهاری در کتابش که دستمایه
فیلم گلاب شده است به یکی از چالشهای ماجرای درگیریهای بعد از انتخابات
ریاست جمهوری پاسخ میدهد و ما اینها را استفاده نمیکنیم.
یکی از
چالشهایی که با فتنهگران داشتیم این بود که در آن راهپیمایی آرام ۲۵ خرداد
منافقین هم بودند و به پایگاه بسیج حمله کردند ولی در کشور ما عدهای
میگویند حملهای اتفاق نیفتاده است! ما از اینها استفاده نمیکنیم و
نتیجهاش این میشود که فیلم قلادههای طلا زیر سوال برود که چرا در مورد
حمله به پایگاه بسیج دروغ میگوید و اصلا حملهای اتفاق نیفتاده و ما در
مقابل ساکت مینشینیم! یک موضوع بسیار بسیار مهم وجود دارد که پایه و اساس
کمکاریها، بددلیها و کجفهمیهاست و آن اینکه دین در زندگی باشد خوب است
یا نه؟
همه میگویند خیلی خوب است ولی در واقع امر دین در زندگی
ما نیست. مقام معظم رهبری صحبت از سبک زندگی میکنند و هیچ کس سراغی از آن
نمیگیرد. ما از صبح که از خانه بیرون میآییم اگر بخواهیم سبک زندگی
اسلامی را اجرا کنیم، اصلا نباید از خانه خارج شویم.
لزوم استدلال روشن برای سبک زندگی ایرانی - اسلامی
ما میگوییم سبک زندگی ایرانی- اسلامی خوب است. این را باید با دلیل روشن
کنیم. امروزه در غرب اتفاقات جالبی میافتد. یک دکترای ژنتیک در غرب مسلمان
میشود. از او دلیلش را سوال میکنند. او میگوید: چون دیدم این دستور
اسلام که بعد از طلاق زنان باید ۴ ماه عدّه نگه دارند، چقدر به نفع ژنتیک
نسل بعد است و این چه دستور درخشانی است، به خاطر همین مسلمان شدم.
در
غرب به این نتیجه رسیدهاند که ذبح اسلامی،گوشت را خوشمزه میکند. این سبک
زندگی اسلامی است. یک موضوع که مورد اختلاف ما با غرب و شبه روشنفکرهاست
این است که معتقدیم دین اگر وارد عرصه زندگی و اجتماع و هنر شود ما به یک
تمدن درخشان میرسیم. از ما دلیل میخواهند و میگویند در کجا اسلام چنین
کاری کرده است؟ اینکه همهاش ارتجاع، خرابکاری و ترور بوده است،پس این
تمدن که شما ازآن سخن میگویید، کجاست؟
ما باید دلیل روشن ارائه
کنیم؛ ما ۱۰ قرن تمدن درخشان داریم که اینها متاسفانه از تواریخ حذف شده
است. اینکه حضرت آقا امروز میگویند ما باید به تمدن اسلامی برسیم و مدام
در هر سخنرانی به این موضوع اشاره میکنند که هدف ما تمدن اسلامی است، آیا
این تمدن اجرا شده است؟ جواب آری است و اجرا شده است. یعنی وقتی دین با
زندگی و سیاست و هنر آمیخته شده تمدن درخشان انسانی از آن به وجود آمده
است. از زمان پیامبر و ائمه علیهمالسلام اتفاق افتاده است و ادامه آن تا
به امروز است.
اعتراف غرب به تمدن درخشان اسلامی
امروزه خود غربیها به این واقعیت معترفند که بنیاد تمدن امروز دنیا تمدن
اسلامی است و این برخلاف آن چیزی است که در بین روشنفکرهای ما رایج است وبه
ما القا شده است. اینکه دین نمیتواند در عرصه علم و هنر جایگاهی داشته
باشد و اصولا مگر ما هنر دینی داریم؟! قطعا و یقینا داشتهایم و داریم.
تاریخنگاری به نام جورج سارتن یک کتاب ۶ جلدی به نام «مقدمهای بر تاریخ
علم» دارد. او که دانشمندی معتبر است در این کتاب از قرن اول میلادی تا
قرن چهاردهم، هر قرن را به نام یک دانشمند نامگذاری کرده است. از قرن هشتم
میلادی که اسلام به عرصه اجتماع وارد شده است تا قرن چهاردهم، همه این
قرون و اعصار را به نام دانشمندان اسلامی نامگذاری کرده است. او حدود ۷۰-۸۰
سال پیش این کار را کرده است.
این باید بررسی شود که چرا این کار
را کرده است و چرا این همه قرن را به نام دانشمندان غربی نگذاشته است! چون
در زمانی که دانشمندان اسلامی بودند، تمدن درخشان اسلامی میدرخشید. چهار
قرن قبل از اینکه نیوتن جاذبه زمین را کشف کند در کتب اسلامی آمده که
دانشمندان مسلمان راجع به گردش زمین بحث میکردند. ما در اسلام عصر تاریکی
نداشتهایم که بخواهیم عصر روشنفکری داشته باشیم. عصر ما همه روشنفکری بوده
است. از قضا وقتی که غربیها آمدند یعنی در این ۲۰۰ سال اخیر عصر تاریکی
ما شروع شد. همه فرهیختگان ما از زکریای رازی و ابن سینا و ابوریحان بیرونی
منادی سبک زندگی اسلامی بودهاند.
وقتی که مسلمانان به اروپا
میروند و کتابخانه «کردوا» را با ۴۰۰ هزار جلد کتاب راهاندازی میکنند در
کل اروپا به نوشته بنیامین متز آمریکایی ۱۵۰ جلد کتاب بیشتر وجود نداشته
است! وقتی که مسلمانان به حمام میرفتند اروپاییها متعجب میشدند. حمام،
عطر و غذاهای مسلمانان برای آنها بیگانه بوده است.
جالب است که یک
فیلم غربی راجع به رابین هود است که زمان جنگهای صلیبی را نشان میدهد.
کبین کاستر بازیگر نقش رابین هود در درگیری با صلیبیون به یک مسلمان
برمیخورد که این مسلمان به او یک دوربین میدهد. رابین هود دوربین را که
میبیند تعجب میکند. یعنی مسلمانان ۴-۵ قرن قبل از آنها به دوربین،
عدسیها، نور، مکانیک سیالات و نجوم و طب دست پیدا کرده بودند و نکته این
است که بسیاری از دانشمندان مسلمان فقط طبیب و منجّم و ریاضیدان و
فیزیکدان و غیره نبودند، امثال ابن سینا، ابن هیثم و زکریای رازی در درجه
اول هر کدام حکیم بودند و فقه بلد بودند و فلسفه میدانستند و اصول
اعتقادات اسلامی را فراگرفته بودند.
همه اینها از درون حوزههای
علمیه آن زمان بیرون آمده بودند. خیام از بزرگترین فقهای زمان خودش بوده و
درس فقه میداده است، ولی اینگونه به ما قالب کردهاند که خیام آدمی
اباحهگر بوده است. ایشان کتابی به نام «الکون و التکلیف» دارد که یکی از
بزرگترین کتب فلسفی و حکمتی است؛ اینها را به ما نگفتهاند.
همه
این دانشمندان اسلامی که از درون حوزههای علمیه بیرون آمدند، در درجه اول
عالم اسلامی بودند؛ یعنی اینکه دین با علم و زندگی و هنر آمیخته بوده است.
کتاب حافظ یک اثر بزرگ دینی است و به او کسی بخشنامه نکرده است که شعرهایی
بگوید که با قرآن هماهنگ باشد بلکه برای امثال ایشان این قضایا نهادینه
شده بود. یا به معمار مسجد شیخ لطفالله اصفهان کسی نگفته که خشتهایی که
میگذارید یا کاشیهایی که نصب میکنید، نشانه تفکرات دینی باشد و این
همان معماری اسلامی بوده است. وقتی که دین با معماری درهم میآمیزد، همه
چیز آرامبخش می شود و بشر را به سوی خدا سوق میدهد.
اولین اقدام بازسازی تمدن اسلامی؛ باور کردن نقش موثر دین در تمام عرصههای زندگی
متاسفانه بسیاری از مسئولین ما و حتی دوستان حزباللهی ما این مسائل را
باور ندارند که تمدن اسلامی چنین کاری را میتواند بکند و اگر این باور به
وجود بیاید و اگر ما باور کنیم که هنر دینی این قدر پرشکوه است و مثلا
محصول آن دیوان حافظ و مسجد شیخ لطفالله است، همه چیز قابل حل خواهد بود.
علم
دینی آن قدر پرشکوه است که امروزه خود غربیها میگویند کپرنیک و کپلر که
گردش زمین به دور خورشید را کشف کردند ایده خود را از دانشمندان اسلامی
همچون خواجه نصیرالدین طوسی و ابوریحان بیرونی گرفته بودند. ولی ما برای
گالیله و کپلر همایش برگزار میکنیم!
پس اولین قدم باور کردن نقش
دین در تمام عرصههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و هنری و علمی است . یعنی
باور کنیم که آمیخته شدن دین با زندگی و علم و هنر و سیاست و اقتصاد، تمدن
درخشان ایجاد میکند. البته دین ولایی که ما را به ولایت ائمه علیهمالسلام
متصل میکند که در این صورت تمدن شکوفا میشود.
نقش رنسانس،اهداف سکولارها و استعمار
دومین چیزی که باید باور کنیم اینکه این تمدن دینی و اسلامی و آسمانی را
بیش از ۱۴ قرن است که گروهی خواستهاند نابود کنند. وقتی اینها در اوایل
قرن ۱۵ و ۱۶ دیدند اسلام همه جا را گرفته است به فکر افتادند و دلیل آن را
آمیختگی دین با علم و هنر و سیاست یافتند و مسئول آن را حوزههای علمیه و
روحانیون دیدند. چون همه آدمهای فرهیخته و دانشمند روحانی بودند.
پس
نتیجه گرفتند که باید با حوزههای علمیه برخورد کنند و دین را از سیاست و
زندگی و علم و هنر جدا کنند. چه اتفاقی افتاد؟ رنسانس و جنبش اصلاح دینی به
وجود آمد و پروتستانتیسم کار دین را تمام شده دانست و به جای خدامحوری،
انسانمحوری و اومانیسم را جایگزین کردند، علم مادی و اخلاق سکولار آمد.
دانشمندانی مثل بیکن و ژان ژاک روسو آمدند.
جالب است اینها یک دم
خروسی داشتند و امروزه آن را پنهان میکنند. دم خروسشان همان وابستگی به
صلیبیون و صهیونیستها بود. همه عضو کانونهای فراماسونری بودند و به دنبال
برقراری دولت اسرائیل بزرگ و فراگیری آن در تمام جهان بودند و این در کتاب
فرانسیس بیکن به نام «آتلانتیس جدید»آمده است.
امروزه اکثر
نخبگان دانشگاهی در خارج به استناد مدارک متقن آنها به مراکز اطلاعاتی و
امنیتی میروند و این را در قالب یک فیلم به نام «ذهن زیبا» مطرح
کردهاند. سازمانهای اطلاعاتی دنیا نخبگان را از سراسر جهان شکار
میکنند. همه جریانی که بعد از رنسانس ایجاد شد و با همه علم و فلسفه و
تمدن و سینما و روزنامهها به تمدن مادی امروزی منجر شد.
جالب
اینکه همزمان با رنسانس و در کنار آن، استعمار به وجود میآید، بردهداری،
قاچاق مواد مخدروقاچاق الماس رواج مییابد. فاجعهای که ما بعد از رنسانس
داریم در طول تاریخ نداشتیم. اما تمدن اسلامی انسانیت به دنیا میدهد.
تاریخ اسپانیا را که مطالعه میکنید متوجه میشوید که هنوز مردم آنجا
معترفند که وقتی مسلمانان به آنجا رفتند آنها توانستند تساهل و تسامح را حس
کنند و همه ادیان آنجا آزاد بودند، مخصوصا وقتی که شیعیان آنجا حاکم
بودند.
در زمان آل بویه که شیعیان خیلی در دارالحکومه بودند،
صاحبان ادیان مختلف آزادانه باهم بحث میکردند و علم پیشرفت میکرد و
بغداد به عروس علم و هنر در میان شهرهای دنیا مشهور میشود.
نقش محوری ولایت فقیه در تمدن اسلامی
ما باید به تمدن اسلامی باور داشته باشیم و دوم اینکه تمدنی دیگر در مقابل
تمدن اسلامی وجود دارد که تمدن صهیونی است و قرارشان این است که دین را از
صفحه زندگی بزدایند. امروز روشنفکرانشان معترفند که مشکل آنها با ما قانون
اساسی و غیره نیست بلکه مشکل ولایت فقیه است. لذا در پی حذف آن هستند. این
را فوکویاما به صراحت گفته است. ولایت فقیه یعنی همان دین با زندگی و علم و
هنر و حکومت که در صورت حذف ولایت فقیه هیچ چیزی باقی نخواهد ماند.
شاکله تمدن صهیونی شیطانی است. این حرف بدان معنا نیست از هیچ چیز این
تمدن استفاده نکنیم بلکه آن را در خدمت میگیریم ولی نباید به هیچ چیز آن
امید داشته باشیم. این مطلبی است که مقام معظم رهبری به آن اشاره
کردهاند. آن قدر تمدن اسلامی جذاب است که در طول تاریخ همه تمدنها را در
خود هضم کرده است. تمدن باستانی که امروزه خیلیها روی آن مانور میدهند،
در تمدن اسلامی هضم شد. مغولهای مهاجم،افغانها خودشان مسلمان شدند و مسجد
ساختند. مسجد گوهرشاد، گنبد سلطانیه از نمونههای آن است.
امروز
در اروپا اسلام به شدت در حال نفوذ است. خود روزنامههای اروپایی ۳-۴ سال
پیش نوشتند تا ۲۰ سال آینده اسلام سراسر اروپا را میگیرد.آنها از این هراس
دارند چون آن اسلامی که اینها ۱۴ قرن است با آن مبارزه میکنند، امروز
شاهد پیشرفت آن هستند و این وعده قرآن است و کاری به عملکرد امثال بنده
ندارد و کشتی هدایت به جلو میرود.
ضرورت روشنگری اساسی به جای کارهای شعاری
به نظر من ۴ سال پیشرو فرصتی است برای فعالان فرهنگی که به جای کارهای
شعاری و پرشور، کار فکری انجام دهند؛ کاری که طرف مقابل انجام میدهد. الان
چندین مجله علوم انسانی به صورت خوش ترکیب منتشر میکنند. ما هم باید از
این قسم کارها داشته باشیم و آگاهیبخشی کنیم. خیلی از جوانان اینها را
بشنوند و بخوانند متحول میشوند. اینکه جوانی به خیابان میرود و شعار نه
غزه نه لبنان جانم فدای ایران میدهد چندان تقصیر ندارد، چون آگاه نیست.
ما باید برای او بگوییم چرا لبنان برای ما مهم است؟ چرا سوریه مهم است؟
مگر ما گفتهایم؟ ما فقط شعار دادهایم. ما باید به جوان بگوییم مشکل ما با
آمریکا چیست؟ مگر چقدر باید حضرت آقا برای ما روشنگری کند و ما هیچ اقدامی
نکنیم و فقط حرف بزنیم؟ باید به دنیا اثبات کنیم که سبک زندگی اسلامی به
نفع بشریت است و چه اتفاقی برای سبک زندگی آنها افتاده است و چگونه جامعه
از هم پاشیده شده و پر از فساد شده است و چه اتفاقی برای ما میافتد که در
این ۱۰-۱۵ سال چنان پیشرفتی کردهایم که در طول به اصطلاح تمدن بزرگ طاغوت
نداشتیم. از نظر علمی، ورزشی و فرهنگی پیشرفت کردهایم.
ما کاری به
قیل و قالها و سیاهنماییها نداریم که فریاد میزنند همه چیز متلاشی شده و
از دست رفته است. این که گفته میشود همه جوانان در خودشان هستند و از
مذهب فراری شدهاند. مگر میشود در جامعهای که با نشاط نباشد ورزش
افتخارآفرینی کند؟! امسال شمار زائران امام هشتم را ۳۵ میلیون نفر ذکر
کردهاند. بزرگترین شهر زیارتی دنیا مشهد است. البته صهیونیستها در
سایتهای خودشان اورشلیم را اول و بعد مشهد را قرار دادهاند. البته این
اعتراف آنان هم جالب است پس چنین نیست که گفته میشود جوانان از دین گریزان
شدهاند.
نقش ویژه محبت اهلبیت(ع) در نجات دنیا
امروزه نسلی برای عاشورا عزاداری میکند که ما به او نگفتهایم امام
حسین(ع) چه شخصیتی بوده است و خودش فهمیده است. این محبت اهلبیت
علیهمالسلام است که در قلبها نفوذ کرده است و دنیا را نجات خواهد داد. پس
ما هم باید با این قضیه همراه شویم و کار فکری کنیم و بگوییم این تمدن
اسلامی چه افتخاراتی را میآورد و چرا قبل از انقلاب و در زمان طاغوت چنین
اتفاقاتی نمیافتاد؟
در آن تمدن بزرگ! که خیلی از زنان بیحجاب
بودند و آزاد، چرا آن موقع قهرمان و عالم نمیشدند؟ اگر ما کار فکری کرده و
گفتمانسازی کنیم دیگر بقیه مسائل همچون سینما حل میشود و اینکه آقای
ایوبی یا آقای شمقدری بیاید فرق نمیکند و این چنین مهندسی معکوس جوابگو
خواهد بود؛ چرا که ما دارای دین مهاجم هستیم و نه مدافع.
از زمانی
که پیامبر اکرم(ص) دعوتشان را شروع کردند ما به سپاه کفر تهاجم کردیم و
آنان در حال دفاع هستند. کلام ما چون کلام خداست جاذبه دارد؛ چرا که
«کلمهالله هیالعلیا» هیچ کتابی همچون قرآن بر تعقل، تدبر و تفقّه تاکید
نکرده است. ما باید مستند حرف بزنیم. آنها هیچ سندی ندارند که آخر کار به
تهمت و جدل روی میآورند.
پرسش و پاسخ* چرا بعد ازگذشت ۳۴ سال از انقلاب هنوز سینمای قابل قبولی نداریم؟-
چه کسی باید این را به وجود بیاورد؟ آیا غیراز بچهحزباللهیها؟ ببینید
وقتی که انقلاب اسلامی پیروز شد، سینمای قبل از انقلاب ایران ورشکسته بود و
تولید نمیکرد و هر چه بعد از انقلاب ایجاد شد همه جدید بود.یعنی ما
میتوانستیم بعد از انقلاب سینمای کاملا در خدمت انقلاب ایجاد کنیم، ولی
چرا نشد؟ چون آن تفکر نبود وگرنه آدمها همه انقلابی بودند و ساواکی نبودند و
اگر آن تفکر وجود داشت حتی اگر آدمهای انقلابی هم نبودند آن سینما ایجاد
میشد؛ ولی آدمهای انقلابی بودند و نظام هم جمهوری اسلامی شده بود و دیگر
ازآدمهای طاغوتی هم خبری نبود؛ چه شد که سینما با آن فکر ماسونی به کار
خودش ادامه داد؟ نه اینکه در سینمای بعد از انقلاب هیچ اتفاقی نیفتاد. ما
خدای ناکرده نمیخواهیم غیر منصفانه حرف بزنیم.
خیلی از فیلمسازان
معتقد کار کردند بسیاری از مسئولین متعهد بودند و جرقههایی زده شد ولی
اینها به صورت یک جریان نبود و به صورت تک مضراب بود که خیلی از این تک
مضرابها حل شدند، چرا که آن تفکر اسلامی نبود و یک فکر ماسونی از ۱۸۰ سال
قبل به وجود آمده که فقط آدمها در آن عوض میشوند.
* چه موقع میتوانیم مدعی برخورداری از هنر و سینمای اسلامی باشیم؟-
زمانی که باور کنیم دین و اسلام میتواند هنر را ایجاد کند و فقط به حرف و
زبان نباشد. باید از شعار فراتر بیاییم. هنر باید از درون خود هنرمند
بجوشد. ممکن است شما پول بدهید که کسی برای شخصیتی مثل امام خمینی(ره) فیلم
بسازد؛ ولی آیا این فیلمی که با سکه و پول برای حضرت امام ساخته شده فیلمی
صد در صد راجع به ایشان خواهد بود؟ هرگز چنین نیست.
فردی که
میخواهد فیلم بسازد باید دغدغهمند باشد. حافظ که بعد از ۸۰۰،۷۰۰ سال شعرش
به دلها مینشیند چون از دلش برآمده و اعتقادش بوده است.به قول معروف
اسلامی سازی سینما همزمان با اسلامیسازی سایر موضوعات جامعه از جمله سبک
زندگی که ما داریم صورت میگیرد. نمیشود سبک زندگی غیر اسلامی باشد و
سینما اسلامی! اینها توامان هستند که باید به صورت یک گفتمان درآیند.
*جریان
مبتذلساز که در دوران شمقدری یکهتازی کردند و در مقابل آنها حوزه هنری
تمام قد ایستاد، بیانیه داده و خواستار پرداخت غرامت شده است. نظر شما
چیست؟- این سیستم و جریان سینمایی امروزه در ورطه دو دروغ بزرگ
قرار دارد یکی اینکه سینما نیست و یکی هم اینکه ربطی به ایران ندارد. و
اصلا صحبت کردن راجع به این موضوع اتلاف وقت است.