اگرهوشیار و درصحنه نباشیم،قطعنامه ۵۹۸ دیگری امضا خواهد شد
اصلا این خوشباوری و خیال خام است
که فکر کنیم بایک دیداری که صورت میگیرد همه چیز متحول میشود؛ چنین نیست
و حتی اگر تحریمها هم کامل برداشته شود، باز چنین چیزی نمیشود؛ چون وضع
اقتصاد دنیا به گونهای دیگر و خراب است و لذا در اقتصاد ما هم تاثیرگذار
است....
به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله، محمد اسماعیل
کوثری عضوکمیسیون امنیت ملی مجلس در جلسه هفتگی انصارحزب الله به تحلیل
مسائل سیاسی روز به سخنرانی پرداختند که متن کامل آن تقدیم می شود:
اگر
با یاد و نام شهدا زندگیمان را به معنای واقعی تداوم ببخشیم یعنی آنگونه
که شهدا جانشان را خالصانه و صادقانه در طبق اخلاص گذاشتند و با خدای خویش
معامله کردند، ما هم همانطور عمل کنیم، دیگر نباید از چیزی نگران باشیم؛
چرا که به تکلیف عمل میکنیم و به آن صراط مستقیمی که باید برسیم،
انشاءالله خواهیم رسید.
ما مسائل جاری و بینالمللی را نباید در
محدوده جغرافیایی کشور خودمان ببینیم و باید فراتر از این ببینیم، چرا که
واقعا نوک پیکان مقابله ما و آن کسی که الان جلوی پیکان ما قرار گرفته و با
دشمنان ما مقابله میکند حزبالله و سوریه هستند.
بیداری اسلامی و توطئههای دشمنان
بعد
از بیداری اسلامی به خاطر اینکه دشمنان آن را به بهار عربی تعبیر
میکردند، اقدامی را علیه سوریه به راه انداختند؛ برای اینکه حریف ایران و
عراق و حزبالله و غزه نشدند و اینگونه وانمود کردند که بیداری اسلامی
واقعیت ندارد؛ چرا که این حرکت در سوریه هم صورت میگیرد، لذا آن را بهار
نامیدند از این جهت که تحولی در کشورهای عربی صورت میگیرد.
آنها
در دو ماه میخواستند کار سوریه را یکسره کنند ولی چنین نشد ما در آن مقطع
به مصر سفری داشتیم تا از رئیس اتحادیه عرب برای شرکت در اجلاس بینالمللی
کنفرانس اسلامی دعوت کنیم. در آنجا میدیدیم شبکههای عربی از جمله الجزیره
علیه سوریه چقدر جوسازی میکردند.
قضایای سوریه با سیاستهای کلان
آمریکا و اسرائیل و انگلیس و با سرمایه پولی و بودجهای عربستان و قطر و
با آموزش و سازماندهی کشور ترکیه و اردن کلید خورد و به جان سوریه افتادند.
ما هم طبیعی بود که سوریه را تنها نمیگذاشتیم ونگذاشتیم؛ چرا که سوریه
در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ما به ما خیلی کمک کرد. لذا ما تجربه خودمان
را به سوریه منتقل کردیم و نهایتا یکسری اقداماتی در آن کشور انجام گرفت. در این کشور نیروی انتظامی به این شکل که در کشور ما هست، وجود نداشت و فقط ارتش در صحنه بود.
ارتش سوریه در آن برخورد اولیه به صورت سخت و سنگین با مخالفین برخورد کرد
و ما به آنها گوشزد کردیم که روش آنها درست نیست و به آنها گفتیم در ایران
در طول ۸ ماه درگیری بعد از انتخابات ۸۸ حدود ۳۹ نفر کشته شدند که ۱۲-۱۳
نفر بسیجی و ۱۲-۱۳ نفر مردم عادی و ۱۲-۱۳ نفر هم از جنبش سبز بودند. ولی در
سوریه طی دو روز بالای ۴۰ نفر کشته شدند. اینگونه شد که به آنها کمک فکری
و معنوی کردیم و در نهایت مقداری رو به راه شدند.
تحلیل و نگاه هوشمندانه مقام معظم رهبری نسبت به سوریه
لیکن هر روز که میگذشت فشار به آنها زیادتر میشد تا اینکه تقریباً چهار،
پنج ماه پیش که برای بررسی تحولات سوریه به دمشق رفتیم و جلسهای هم با
آقای سیدحسن نصرالله داشتیم، در آنجا این مطلب را خود آقای سیدحسن نصرالله
نقل قول کردند که بنده آن را بدون واسطه عرض میکنم.
ایشان میگفت
۸-۹ ماه که از ناآرامیهای سوریه میگذشت، من دیدم که اوضاع برای حفظ سوریه
و دولت بشار اسد سخت شده است. ما به ایران آمدیم و خدمت حضرت آقا رسیدیم و
گفتیم که کار سوریه و بشار اسد تمام است و باید فکری کرد.
ایشان
بعد از اینکه صحبتهای ما را کامل گوش کردند، گفتند: نه اینطور نیست؛ شما
بروید کار خودتان را انجام بدهید هم سوریه میماند و هم بشار اسد.
تقریباً یک سال و دو ماه گذشته بود در ماه رمضان دومین سال جنگ معارضین
آمدند که کار را یکسره کنند و حدود ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر نیرو به سوریه گسیل
داشتند و تا اطراف دمشق پیشروی کردند و از طرف دیگر عربستان و قطر به
سازمان ملل رفتند تا قطعنامهای را علیه سوریه صادر کنند و همینطور با اجیر
کردن تعدادی مزدور داخلی، همزمان در ساختمان وزارت دفاع سوریه بمبگذاری
کردند. قرار بود در جلسهای که در ساختمان وزارت دفاع برگزار میشد بشار
اسد هم برود و اینطور کار سوریه را تمام کنند.
بحمدالله خود
نیروهای اطلاعاتی سوریه توانستند در آن موقع یکی از افسران عربستان را ۲۴
یا ۴۸ ساعت قبل از این انفجار دستگیر کنند. پس از دستگیری همه چیز را لو
داد و لذا ارتش زودتر از آنها عملیات را شروع کرد و آن موقع تعداد زیادی از
معارضین یعنی حدود ۳۰۰ نفر از آنان را کشتند ولی آن انفجار رخ داد که وزیر
دفاع سوریه کشته شد. ولی جلسه فرماندهان برگزار نشد و قطعنامهای هم در
سازمان ملل صادر نشد.
ابتکار حضرت امام؛تجربهای گرانسنگ
در سوریه برای ارتش حفظ امنیت و آرامش و مقابله با معارضین واقعاً سخت
بود. مثل زمان دفاع مقدس ما اگر آن موقع ارتش میخواست به تنهایی با دشمن
مقابله کند، قطعاً نمیتوانست و این نیروهای مردمی بودند که در قالب بسیج
راهی جبههها شدند. این ابتکار حضرت امام بود که از مردم خواست تا به جنگ
بروند.
این تجربه را ما منتقل کردیم و به آنها گفتیم مردم سوریه که حاضر به دفاع از کشورشان هستند، پس باید اینها را سازماندهی کنید.
در آغاز این برای ارتش سخت بود، ولی وقتی دیدند به نفع آنان است شروع به
آموزش دادن و سازماندهی کردند و در مرحله اول ۲۰ هزار نفر را سازماندهی
کردند که در مراحل بعدی به بالای ۱۰۰ هزار نفر رسید. بدین صورت یک توان
بسیار عالی و بالقوه ایجاد شد. لذا عملیاتهایشان را شروع کردند و تحت
عنوان نیروهای دفاع وطنی در کنار ارتش به مقابله با معارضین پرداختند.
سیدحسن
نصرالله در جلسهای که ۵ ماه پیش با ایشان داشتیم، میگفت: معارضین سوریه
در مناطق جنوب لبنان آزادانه حرکت میکنند و ما نخواهیم گذاشت که به راحتی
جولان بدهند و گفت ما حتی به نیروهای مردمی و ارتش سوریه کمک خواهیم کرد تا
اینکه در نهایت بتوانند القصیر را از چنگ معارضین آزاد کنند.
القصیر مرکز تجمع و تقسیم نیروها و امکانات معارضین بود و در آنجا به راحتی
از طریق کشتی تجهیزات و ادوات را دریافت میکردند. این منطقه که از دست
معارضین خارج شد، مرز سوریه با لبنان کاملاً بسته شد. نیروهای دفاع وطنی و
ارتش سوریه عملیاتها را ادامه دادند و اطراف دمشق را پاکسازی کردند و حتی
تا اطراف مرز ترکیه رفتند و خودشان را به حلب رساندند و بین معارضین شکاف
ایجاد کردند. این عملیاتهایی که انجام دادند و بسیار موفق بود، باعث شد که
عربستان و قطر و ترکیه به آمریکا فشار آورند که چه نشستهاید که اینها هر
روز پیشروی میکنند و باید یک فکری کنید.
لذا آمریکاییها بحث
سلاحهای شیمیایی را مطرح کردند، در صورتی که ارتش سوریه از سلاح شیمیایی
استفاده نکرده بود؛ چرا که اصلاً نیازی به آن نداشت و خودش در حال پیشروی
بود.
بحث سلاحهای شیمیایی که مطرح شد بحث حمله را هم مطرح کردند.
بالاخره در نهایت جنگ روانی شدیدی را آغاز کردند که خود بنده این کری خوانی
آنها را جنگ روانی میدانستم. علت هم این بود که آمریکاییها به واقع تا
۱۰ سال دیگر در هیچ نقطهای از منطقه خاورمیانه جرئت پیاده کردن نیرو
ندارند که زمینی بخواهند جنگکنند شاید چند موشکی بزنند و یا بمبارانی صورت
دهند. یعنی روحیه ارتش آمریکا و هم رژیم صهیونیستی آنچنان بحرانی شده است
که به هیچ وجه توان عملیات ندارند؛ یعنی اگر در عراق ۵ هزار و اندی نفر
کشتنه دادند، حداقل ۳-۴ برابر این تعداد سربازان آمریکایی خودکشی کردند.
سرباز آمریکایی؛بارکش یا رزمنده!؟
الان به تعبیر بنده سربازان آمریکا بارکش خوبی شدند و نه رزمنده خوب! چون
اینقدر سنگین حرکت میکنند که توان حرکت ندارند؛ چرا که اول میخواهند حفظ
جان خودشان را بکنند. از طرفی دیگر ایران هم به رجزخوانی آنها پاسخ داد که
اگر بخواهند در منطقه آشوب و آتش برپا کنند، قطعاً به ضرر خودشان خواهد بود
و در درجه اول ضربه به اسرائیل وارد خواهد شد؛ چون ما فناوری موشکسازی را
به مستضعفین غزه در فلسطین و به حزبالله لبنان و سوریها هم انتقال
دادهایم و اینها خودشان به صورت انبوه موشک تولید میکنند و اینکه حضرت
آقا هم فرمودند که اگر شماها بخواهید دست از پا خطا کنید و در منطقه آتش به
پا کنید ما حیفا و تلآویو را با خاک یکسان میکنیم، از این جهت بود که
حزبالله و سوریه نوک پیکان ما هستند و اسرائیل هم از این وحشت دارد.
در این بین البته روسیه هم نقش ایفا کرد و ابتکاری به خرج داد و آن ابتکار
این بود که بحث تحویل تسلیحات شیمیایی سوریه را مطرح کردند و ما هم موافقت
کردیم و سوریه هم پذیرفت.
دست برتر و قوی جمهوری اسلامی در تحولات منطقه
پس باید بگوییم وضعیت در حال حاضر ما و آمریکا به اینگونه است که ما به
لطف خداوند توانستهایم یاران و همراهان خودمان را در منطقه با همین
کمکهای معنوی و تجربی قوی کنیم و نتیجه خوبی بگیریم و در مقابل
آمریکاییها واقعاً ضعیف شدند، نه اینکه بخواهیم غلوّی کنیم و خودمان را
بزرگ جلوه بدهیم که این هم اشتباه است. منصفانه که بخواهیم قضاوت بکنیم به
لطف خداوند الان وضعیت بسیار خوبی در منطقه و جهان داریم و دشمن علیالخصوص
آمریکاییها اصلاً وضعیت خوبی ندارند؛ چرا که سربازان آنها روحیه خوبی
ندارند و لذا میدانند که اگر بخواهند هر اقدامی کنند، آنها فقط شروعکننده
هستند ولی تصمیمگیرنده پایانی دیگر آنها نیستند.
پرسش و پاسخ:
* وضعیت کنونی سوریه چگونه است؟
بحمدالله وضعیت امیدوارکننده و خوبی است و ارتش با همکاری نیروهای وطنی
عملیاتها را ادامه میدهند و آزادسازی مناطق را یکی پس از دیگری با موفقیت
پشت سر میگذارند و ارتش از آن خستگی مفرط نجات یافته و نفس میکشد.
*وظیفه جوانان در قبال دفاع مقدس چیست؟
با علم و کار در هر مسئولیتی که هستند وقتی را هم برای مطالعه کتب دفاع
مقدس بگذارند و خصوصاً شرح حال شهدا را مرور کنند؛ چرا که میتواند خیلی
تاثیرگذار در ایستادگی و مقاومت ما باشد. همانطور که در دفاع مقدس بچهها
ایستادند و حرف ولایت را به جان خریدند ما هم باید اینگونه باشیم و با خدا
ارتباط برقرار کنیم و محکم بایستیم؛ چرا که اگر غیر از این باشد ممکن است
پایمان بلغزد. باید در آشکار و پنهان با خدا باشیم و خدا ناکرده اینطور
نباشد که مثلاً برای امتیازی که میدهند در صف اول باشیم، اما جایی که ما
را نمیبینند، نباشیم. باید همچون شهدا باشیم.
شهید بزرگوار
ابراهیم هادی یک معلم ورزش در دبیرستان ابوریحان منطقه ۱۴ تهران، خیابان
آیتالله سعیدی میدان خراسان بود. من شاید تا ۳۰-۴۰ روز که از جنگ گذشته
بود ایشان را نمیشناختم. آنجا بعداً به واسطه یکی از رفقایش که الان هم در
قید حیات است این شهید والامقام را شناختم و با او آشنا شدم.
قضیه
از این قرار بود که آقای ابوشریف فرمانده وقت سپاه بودند و به ما گفتند به
سر پل ذهاب برویم و آن محور را به دست بگیریم. با یک ماشین راه افتادیم.
یکی از بچهها گفت: من میخواهم به تهران بروم، من را هم تا اسلامآباد
برسانید.
بین راه گفت: سر پل ذهاب با کسی کاری دارم و او خواسته که
قبل از رفتن به تهران او را ببینیم. صبح زود به سر پل ذهاب رسیدیم،
بالاخره پرسان پرسان محل این بنده خدا را پیدا کردیم. وارد که شدیم دیدیم
یک نفر در حال مدح امیرالمؤمنین است و یک نفر هم نشسته ضرب میزند و چندین
نفر هم با اسلحه میلگرفتهاند. منتظر شدیم تا کارشان تمام شد. صلوات
فرستادند و این بنده خدا یک کاغذی به اندازه کف دست برداشت و روی آن پنج
اسم را یادداشت کرد. او معلم ورزش بود و حقوقش ماهیانه ۱۸۰۰ تومان بود. این
شهید بزرگوار این ۱۸۰۰ تومان را بین پنج اسم تقسیم کرد و آدرس هم نوشت و
به این همراه ما گفت: حالا که به تهران میروی، چون من نمیتوانم بیایم این
پول را به در منزل این اسامی ببر، چون نیازمند هستند.
این قضیه
گذشت و بعد به محور گیلان غرب رفتند و آنجا در نفتشهر مینگذاری میکردند و
به پشت تپهای میآمدند تا ببینند نتیجه چه میشود. یک بار متوجه شدند که
یک خودروی عراقی روی مین رفت و یک نفر از آنان زخمی شد و خیلی داد و بیداد
میکند. نقل میکردند این برادر از آنجا این سرباز عراقی را روی کول خودش
انداخت و ۱۴ کیلومتر آورد تا به بهداری رساند.
آن موقع این سرباز
بعد از بهبودی در لشکر ۹ بدر رفت و کنار رزمندهها ایستاد و علیه ارتش بعث
عراق جنگید و در کربلای پنج هم شهید شد.
شهید ابراهیم هادی در
والفجر مقدماتی بهمن سال ۶۱ میگفت: از خداوند خواستهام در این عملیات
شهید بشوم و شهید که شدم تا ابد کسی جنازهام را پیدا نکند و همین هم شد.
گروههای تفحص متعددی گشتند و او را پیدا نکردند، حتی خود بنده با شهید
پازوکی و محمودوند تفحص کردیم و او را پیدا نکردیم.
اینها اینطور با خداوند عشقبازی میکردند که ما بعد از ۳۱ سال این فرهنگ ایثار و از خودگذشتگی در مقابل مستکبرین را میبینیم.
*چرا نتوانستیم روحیه ایثار و از خود گذشتگی را در جوانان منتقل کنیم؟
این که با زور نمیشود؛ ما باید با اعمال خودمان این روحیه را ترویج کنیم.
چرا آن زمان بچهها عاشق امام بودند و چرا الان خیلی از جوانان شاید من
نوعی را قبول نداشته باشند، اما آقا را قبول دارند؛ چون حرفشان با عملشان
یکی بوده و هست.
مثلا حضرت آقا در زمان جنگ که رئیسجمهور بودند،
مثل بقیه دو تا از فرزندان خود را به جبهه فرستادند. حتی به لشکر ما هم
آمدند و من نمیدانستم. در سال ۶۵ که عملیات کربلای ۵ هنوز شروع نشده بود،
یک دفعه فرمانده گردان به من گفت: این بسیجی را میشناسی؟ گفتم: نه و شاید
۲۰ متر باهم فاصله داشتیم. رزمندهای لاغر با یک لباس گلهگشاد، داشت
جعبههای مهمات را جابهجا میکرد. او گفت که این پسر دوم آقاست. گفتم:
بگذار در عالم خودش باشد و دیگر هم او را ندیدم.
اما پسر اول ایشان
را در سال ۶۶ زمانی که در مریوان میخواستیم عملیات نصر ۷ را انجام دهیم،
دیدیم. او لباس طلبگی داشت و تا ارتفاعات دوپازا در خاک عراق که با آقای
رحیم صفوی باهم بودیم من نمیدانستم که این روحانی پسر آقاست.
آقا،
یک پیغام داده بودند که اگر فرزندان من شهید و یا مجروح شدند هیچ اشکالی
ندارد، فقط اسیر نشوند. این گذشت تا ۴ سال پیش که دفتر آقا مرا خواست تا در
مورد کتابهایی که درباره لشکر ۲۷ نوشته بودیم، توضیح دهیم. ما رفتیم توضیح
دادیم، فرمانده گردان ما یک باره سوال کرد از حضرت آقا که شما یک چنین
پیغامی داده بودید؟ آقا فرمود: حالا که سوال کردی توضیح میدهم. ایشان گفت:
اگر شهید میشدند، مثل بقیه پدران شهید ما پدر شهید میشدیم و اگر مجروح
هم میشدند، پدر جانباز میشدیم. اما اینکه گفتم اسیر نشوند به خاطر این
بود که اگر اینها را میشناختند، میخواستند بدینوسیله از من امتیاز بگیرند
و من هم امتیاز بده نبودم.
همان طور که به ایشان در قضیه فتنه ۸۸
در نماز جمعه ۲۹/۳/۸۸ فشار آوردند تا امتیاز بگیرند و آقا هم فرمود من
امتیاز بده نیستم، بروید از راه قانونی پیگیری کنید. یعنی آقا برای دو روزه
حکومت با کسی جز خدا معامله نمیکنند و از کسی هم ترس و واهمهای ندارند.
میخواستم بگویم همین الان هم اگر جنگی صورت بگیرد به جرئت میتوانم بگویم
که جوانان ما به مراتب از آن زمان بیشتر پای کار خواهند بود و ما مسئولین
اگر خوب عمل کنیم، جوانان هم خوب عمل خواهند کرد.
*
یکی از مهمترین آموزههای دین اسلام مصلحتاندیشی در مواقع ضروری است؛ به
گمان شما احتمال دارد در شرایط فعلی از مواضعی که تا به حال علیه آمریکا
گرفتهایم، مقداری کاهش یابد؟
اولاً که ما باید به آن
واقعیتهایی که انجام گرفته آگاهی پیدا کنیم. پس از اطلاع یا باید دفاع
کنیم یا رد کنیم و یا اینکه به خود رهبری واگذار کنیم تا خود ایشان تصمیم
بگیرند. اما اینکه ما از اول همه چیز را در اختیار رهبری بگذاریم، چنین
نیست. ما الان در مجلس سفر رئیس جمهور و هیئت همراه به نیویورک را بررسی
میکنیم که به عنوان مثال از دکتر ظریف دعوت میکنیم باید بیاید و پاسخ
دهد که چرا با جان کری مذاکره کرده است.
البته مذاکرات ۱+۵ که
پیشبینی شده بود؛ اما اینکه ایشان گفته فقط نیم ساعت با کری مذاکره کرده
است باید توضیح دهد؛ چون بالاخره باید ما توجیه شویم که در آن نیم ساعت چه
گذشته است. حتی مجلس آقای روحانی را دعوت میکند که بیاید و گزارش بدهد که
با چندین رؤسای جمهوری کشورهای مختلف جلسات داشتهاند، در این جلسات چه
گفت و گوهایی صورت گرفته است.
البته این در یک جلسه غیرعلنی بررسی
میشود؛ آن موقع که همه چیز مشخص شد، ما باز تحقیقات را ادامه میدهیم تا
ببینیم، اصلا این مذاکرات با هماهنگی و با مجوز بوده است. اگر آقای اوباما
با آقای روحانی گفت و گوی تلفنی کرده، اصلا محتوایش چه بوده است و چرا این
تماس صورت گرفته است؟ ما همه این موضوعات را دنبال میکنیم واین گونه نیست
که به همین راحتی از آن گذر کنیم.
لذا کاهش مواضع ما علیه آمریکا
عیبی ندارد به شرط اینکه آمریکاییها یک سری اقدامات عملی انجام دهند و
این را همیشه گفتهایم. حضرت امام فرمود: رابطه ما با آمریکا رابطه گرگ و
میش است. پس اگر ما توانستیم به صورت دوطرفه و مساوی گفتوگویی داشته
باشیم،آن وقت بدیهی است که مواضع ما علیه آمریکا کاهش پیدا میکند. اما قبل
از آن آمریکاییها باید اقداماتی را انجام دهند و نه اینکه فقط حرف بزنند و
مذاکره برای مذاکره که به درد نمیخورد.
شاید بعضیها بگویند تیم
آقای جلیلی هم رفت و مذاکره کرد. نه، من میگویم این طور نبود، مذاکره نکرد
و ظاهرش مذاکره بود؛ ولی در باطن ما برد میکردیم به خاطر اینکه در همین
مدت زمانی که مذاکرات صورت میگرفت ما در ایران دستگاههای سانتریفیوژ را
به ۱۸ هزار رساندیم. اورانیوم غنیشده را بالا بردیم و غنای ۲۰ درصد را
خودمان تولید کردیم. ما معتقدیم اگر مذاکرهای میخواهد صورت بگیرد باید منتج به نتیجهای شود.
اینکه بخواهیم خوش و بش کنیم و نتیجهای نداشته باشد نمیتواند قابل قبول
باشد و یا اینکه طرف مقابل بخواهد خود را برتر بداند قبول نداریم. مواضع
حضرت امام(ره) هم همین بوده است و مواضع مقام معظم رهبری هم همین است؛ به
عنوان مثال اگر آمریکاییها کل تحریم را لغو کردند، معلوم است که میخواهند
یک قدم مثبتی بردارند و یا اگر ثروتهای بلوکه شده جمهوری اسلامی را در
آمریکا آزاد کردند، آن وقت معلوم میشود که صادقانه میخواهند جلو بیایند.
البته بنده بعید میدانم.
اینها که ۶۰ سال کشور ما را چپاول کردند و
جنایت کردند، خیلی خوشبینانه است که بعضی از مسئولین سیاسی خودشان را به
آب و آتش بزنند که با اینها یک صحبت و ارتباطی برقرار کنند. اما اینکه
بگوییم اصلا باید راه مذاکره را ببندیم، چنین نیست؛ چرا که ما منطق داریم و
منطق ما این است که زیر بار ظلم و زور نمیرویم و کوتاه هم نمیآییم چرا
که ما هم یک منافعی داریم و براساس آن منافع محکم ایستادهایم.
* تعدادی در نقش مخالف در فرودگاه حضور پیدا کردند. آیا برنامهریزی این تعداد مخالف برای حضور میتواند برنامهریزی دولت باشد؟
ما
پرس و جو کردیم، دیدیم یک تعداد به ذهنشان رسیده و این کار را انجام
دادهاند و اینطور نبوده که بخواهیم بگوییم سازمان یافته بوده است.
* باتوجه به مذاکرات رئیس جمهور ایران و آمریکا چرا هیچ تغییری در بازار سکه و دلار دیده نشده است؟
اصلا
این خوشباوری و خیال خام است که فکر کنیم یک دیداری که صورت میگیرد همه
چیز متحول میشود؛ چنین نیست و حتی اگر تحریمها هم کامل برداشته شود، باز
چنین چیزی نمیشود؛ چون وضع اقتصاد دنیا به گونهای دیگر و خراب است و لذا
در اقتصاد ما هم تاثیرگذار است. اما اینکه بگوییم اصلا مذاکرات در بازار
تاثیری ندارد، این هم صحیح نیست. بیتاثیر هم نیست. یعنی طبق برآوردی که
کردیم، تحریم در نهایت یک سوم قضیه است و بقیه مربوط به بیتدبیری کسانی
است که برای اقتصاد تصمیم میگیرند؛ چه در زمان پایان دولت قبلی و چه دولت
فعلی که تازه شروع کردهاند و اینکه بتوانند کاری کنند فعلا که نتیجهای
دیده نشده است. پس به قضیه نباید سادهانگارانه نگاه کرد که مثلا اگر با
آمریکا مذاکره کنیم همه مشکلات حل میشود؛ اصلا اینطور نیست و این تفکر
غلطی است.
*چه دستهایی در کار است که نمیگذارد قیمتها کاهش یابد؟
باید
بگویم کاهش قیمتها مستلزم گسترش تولید است. اگر ما توانستیم تولید را سر و
سامان بدهیم و این رانتخواریها و واسطهگریها را حذف کنیم، حتما
قیمتها هم مناسب میشود.
* پیشبینی جنابعالی از آینده گفتوگوهای ایران و آمریکا چیست؟
نظام به دنبال این نیست که فقط برویم با اینها گفتوگو کنیم و خیال کنیم
همه چیز به خوبی و خوشی تمام میشود، نه آن خصلت وحشیانه و جنایتکارانه
آمریکا به این راحتیها تعدیل نمیشود. اینکه آقایان معتقدند ما میخواهیم
اعتدال را پیش بگیریم؛ اگر اعتدال به این معنا باشد که بخواهندخودشان را در
مقابل دشمن بشکنند، ما این را قبول نداریم. چرا که حضرت آقا مسیر را مشخص
کردند و گفتند: نرمش قهرمانانه. و این واژه معنا دارد و آن اینکه اگر شما
به جای کسی دیگر بودید که خیلی خشن صحبت میکرد و شما میخواهید یک مقدار
آرامتر صحبت کنید، این آرامی باید از جایگاه یک قهرمان باشد نه اینکه خویش
را بازنده به حساب بیاوریم.
* گفته میشود
که اکثریت مجلس اصولگرا هستند ولی به وزرایی که رای دادند مثل وزیر راه و
شهرسازی و وزیر نفت، معلوم می شود که یک عده ظاهرا به نام اصولگرایی از
مردم رای گرفتند ولی نان به نرخ روز میخورند. نظر شما چیست؟
بنده اگر ترکیب نمایندگان را به شما عرض کنم، جواب سوال را میگیرید.
ترکیب مجلس که شامل ۲۹۰ نفر نماینده است؛ و از این تعداد ۱۰۰ تا ۱۱۰نفر
اصولگرایان هستند که در راس آنها آقای حدادعادل و سالک هستند و ۱۵۰ نفر
اصولگرایان رهروان هستند که آقای لاریجانی و کاظم جلالی در راس آن هستند.
۳۰ نفر هم اصلاحطلبان و بیتفاوتها هستند . شما اگر نگاهی به رایها
داشته باشید، رای آن ۱۵۰ نفر را در رای اکثریت وزرا میبینید. البته تحلیل
دیگری هم وجود دارد. مبنی بر اینکه از آنجایی که حضرت آقا تصریح داشتند که
مسائل اقتصادی زودتر سر و سامان پیدا کند، نمایندگان به تیم اقتصادی رای
دادند تا سریعتر کارشان را شروع کنند ولی به تیم علمی و فرهنگی رای
ندادند.
* آیا با دادن اختیارات تام از سوی مقام معظم رهبری جایی برای انتقاد از روند مذاکرات آقای روحانی باقی میماند؟
قطعا
انتقاد سازنده اشکالی ندارد و همانطور که عرض کردم ما هم سوالی داریم که
بالاخره این مذاکره تلفنی اولا بر چه اساسی بوده و ثانیا محتوایش چه بوده
است؟
* باتوجه به فرمایش مقام معظم رهبری که
فرمودند اسلام ناب محمدی(ص) با آمریکا آشتیناپذیر است، اقدام اخیر دولت
اعتدال در مذاکره با آمریکا چگونه قابل توجیه است؟
ببینید،
حتی پیامبر(ص) هم درصدر اسلام گاهی وقتها با یهودیها به یک توافقاتی
میرسیدند، اما اینکه ما با آمریکاییها تا ابد قطع رابطه کنیم، باید
بگویم که ما اصلا با آنها قطع رابطه نکردیم و آنها بودند که قطع رابطه
کردند. در سال ۵۹ آمریکاییها در طبس شکست خوردند و بعد گفتند ما ایران را
محاصره اقتصادی و قطع رابطه میکنیم. حالا بعضی جوانان نمیدانند که ما
اصلا قطع رابطه نکردیم و آمریکاییها این کار را کردند. امام هم فرمودند
چه بهتر حالا که شما قطع رابطه کردید ما هم این را به فال نیک میگیریم و
همین هم باعث شد روی پای خود بایستیم.
اما الان هم اگر آمریکاییها
بخواهند از طریق زور و فشار وارد شوند ما اصلا به هیچ وجه رابطه برقرار
نمیکنیم مگر اینکه از طرف آنها شاهد اقدام عملی باشیم و الا در حد حرف چه
نیازی به اینها داریم؟ ۳۵ سال است که روی پای خودمان ایستادهایم؛ البته
بدیهی است که فشار هست اما آن طور نیست که فکر کنیم نمیتوانیم زندگی خود
را اداره کنیم. به لطف خدا تا به حال به خوبی اداره کردهایم و هر روز هم
دنیا شاهد یکی از پیشرفتهای ما بوده است. ما میخواهیم دشمن احساس
استکباری را کنار بگذارد؛ چرا که دیگر دوران قلدری و زورگویی به پایان
رسیده است.
* کشور جعلی رژیم صهیونیستی بارها
اقدام به تهدید کشورهای اسلامی از جمله سوریه و حتی ایران کرده است.
خواندن این نظام غاصب به عنوان یک کشور توسط یک طلبه که نماینده مردم ایران
در سازمان ملل بوده چگونه توجیه میشود؟
نظر جمهوری اسلامی
راجع به اسرائیل همان نظر حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری است. امام
فرمودند: اسرائیل یک موجود نامشروع است و باید از بین برود و ما هم
رودربایستی با کسی نداریم. هرکس هم بخواهد از این موضوع پایینتر بیاید،
قابل قبول نیست. این را هم بدانید که اسرائیل جرئت حمله به کشوری همچون
ایران ندارد و میداند که اگر چنین کند مرگش حتمی و سریع است.
* آینده مصر را باتوجه به تحولات اخیر چگونه پیشبینی میکنید؟ آیا دوباره به دوره حسنی مبارک بازخواهد گشت؟
نه،
هرگز دیگر به دوره حسنی مبارک برنخواهد گشت. اما این بیتدبیری آقای مرسی
بود که بلایی برسر ملت انقلابی مصر آورد که حالاحالاها باید تلاش کنند تا
کار مثبتی انجام دهند. واقعا بیعرضگی کرد؛ مثلا زمانی که نیروهای انقلابی
مصر رفتند و سفارت اسرائیل را گرفتند، اگر همان موقع در سفارت اسرائیل را
میبست و قطع رابطه میکرد مردمش به وجد میآمدند و یا اگر نامبارک را به
سرعت دادگاهی و محاکمه واقعی میکرد که حتما باید اعدام میشد، دیگر
اطرافیان مرسی که بیرون بودند به دنبالش نمیرفتند که امیدوار باشند و حساب
کار دستشان میآمد. یا اگر یک سری از سران ارتش و وزارتخانهها را عوض
میکرد، خیلی قضایا به گونهای دیگر اتقاق میافتاد ولی متاسفانه این کار
را نکرد.
* اخیرا مباحثی راجع به قطعنامه ۵۹۸ مطرح شده؛ نظر شما چیست؟
میخواهم
بگویم اگر الان هم هوشیار و در صحنه نباشیم خدای ناکرده قطعنامه ۵۹۸ دیگری
امضا خواهد شد. در مورد قطعنامه ۵۹۸ هم باید بگویم ما در جبهه میگفتیم
صدام همه دولتش را به جنگ آورده، چرا دولت ما نمیآید تا کمک کند و ما
عملیاتهای بزرگتر و پی در پی انجام دهیم. آقای هاشمی مثلا دولت را به ستاد
کل قوا آورد. یعنی آقای میرحسین موسوی را رئیس ستاد کرد و آقای بهزاد نبوی
پشتیبانی و آقای محمد خاتمی روابط عمومی و فرهنگی و تبلیغات ستاد جبهه و
جنگ شدند. آن وقت یک شعار مطرح بود و آقای هاشمی میگفتند جنگ جنگ تا یک
پیروزی، اما حضرت امام فرمود: جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم و این برگرفته
از قرآن بود.
آقای هاشمی به آقای محسن رضایی میگوید که شما برای
اینکه بخواهید کار جنگ را یکسره کنید، خواستهایت را بده؛ ایشان هم با یک
جمعی مشورت کرد و البته ما هم مطلع نبودیم چون بالای سر لشکر بودیم. ایشان
هم لیست را تهیه کردند و گفتند این قدر نیرو و این قدر امکانات میخواهیم
تا بتوانیم یک عملیات خیلی بزرگ و موفقیتآمیز انجام دهیم. این لیست را
آقای هاشمی نزد موسوی برد و موسوی که آن موقع نخست وزیر بود گفت یک دلار هم
نمیتوانیم بدهیم! بهزاد نبوی هم گفت ما امکاناتی نداریم. نزد خاتمی که
بردند او هم گفته بود مردم از جنگ خسته شدهاند و کسی به جبهه نمیرود.
بنابراین ۳۰-۴۰ نفر از مسئولین را جمع کردند و گزارش را به آنها دادند. در
صورتی که واقعاً برای عملیاتهایی که انجام میدادیم، چیزی به ما اضافه
نمیشد. ما اکثرا با استفاده از غنیمتهایی که از بعثیها میگرفتیم به جنگ
ادامه میدادیم. پس اینکه بگویند امکانات خیلی زیادی میخواستیم درست
نبود. اینها چون میخواستند به نحوی جنگ را به پایان ببرند، گزارش را خدمت
حضرت امام دادند وحضرت امام هم که بالاتر از امیرالمومنین(ع) نبودند،لذا
پذیرفتند.
اما از آن طرف حضرت آقا در نماز جمعه گفتند: جبههها به نیرو نیاز دارند، نیرو بیارید.
بیشترین نیرو در طول ۷ سالی که از جنگ میگذشت را لشکر ما (۲۷ محمد
رسولالله) داشت. چه در زمان حاج احمد متوسلیان، چه در زمان حاج همت و چه
در زمان حاج عباس کریمی و یگانهای دیگر هم همینطور بودند. و اینگونه نبود
که اینها میگفتند مردم از جنگ خسته شدهاند که بعد حضرت امام(ره) فرموده
بود اگر من میدانستم که مردم اینچنین به جبهه میآیند و در صحنه حاضر
میشوند؛ هیچ موقع قطعنامه را نمیپذیرفتم و فرزند ایشان حاج احمدآقا(ره)
هم این تعبیر را تایید کرده بودند.
لذا میخواهم بگویم اینکه باید
از گذشته درس بگیریم به همین جهت است؛ چرا که «فبشر عبادی الذین یستمعون
القول و یتّبعون احسنه» باید گوش بدهیم و بهترین را به کار بگیریم که ان
شاءالله بتوانیم این راه را پشت سر ولی امر مسلمین ادامه داده و سرباز
کوچکی برای ایشان باشیم و انشاءالله با یاد و نام شهدای عزیزمان این پرچم
برافراشته شده اسلام ناب از دست مقام معظم ر هبری به دست صاحب اصلی آن یعنی
آقا امام زمان(عج) سپرده شود و برفراز کاخهای ظالمین به اهتزار درآید و
دنیا پر از عدل و داد شود انشاءالله.
جمله اخر اینکه امام فرمودند
قرن آینده، قرن اسلام است. امام در اواخر قرن بیستم رحلت کردند و منظورشان
قرن بیست و یکم بود که ما در آن قرار داریم و این که اسلام ابرقدرتها را
به خاک مذلت خواهد نشاند.انشاءالله
سلام
با مطلبی با عنوان «سیلی آبدار امام خمینی به یک درویش» به روزم.
خوشحال میشم نظرتون رو در موردش بگید.
تشکر
وبلاگت خبرنامه نداره از آپ شدنش خبردار بشم؟
لطفا وبلاگت رو توی دایرکتوری وبلاگم لینک کن تا هر روز بهت سر بزنم. ممنون