به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله، مجتبی شاکری عضو شورای اسلامی
شهر تهران در جلسه هفتگی انصارحزبالله به بررسی مسائل سیاسی روز پرداختند
که متن سخنرانی آن تقدیم می شود:
تاریخ ارثیهای است که برای ما به
جای مانده است و باید از این ارثیه خوب وبدی که وجود دارد، بخشی را بهره
بگیریم. ما دنبال سهم گرفتن از آن بخشی هستیم که از انبیا و اولیاء به ارث
رسیده است و لیکن به دنبال میراثداری از گناهکاران و بدان عالم نیستیم و
لذا خودمان را متصل به ارثیه خوبان عالم میدانیم. از همین اعتقادی که ما
به لحاظ معارفی، قرآنی و دینی و انقلابی داریم، تکلیف ما با یک عدهای مشخص
میشود که اعتقادی به گذشته و تاریخی که اتفاق افتاده ندارند. وقتی در
مورد حضرت امام(ره) صحبت میکنیم میگوییم او بزرگمردی از سلسله سلف صالح
بودند. حالا ما با این خصوصیاتی که برای خودمان رقم زدهایم و به لحاظ
تکلیفی که داریم، چه چیز باعث فاصله گرفتن ما از این موضوع میشود و چرا یک
عدهای از حقطلبان دچار انحراف، نفاق و شرک میشوند؟
درسهای تاریخ و حقطلبانی که دچار انحراف شدند
از
این دست در تاریخ نمونههای بسیاری هست. از جمله در زمان پیامبر(ص) و ائمه
علیهمالسلام و حتی در انقلاب ما هم مصداق دارد. عدهای از اینها سابقه در
دین یا سابقه در حوزه علمیه و یا سابقه انقلابی داشتند ولی این سابقه مانع
از این نشد که از مسیر انقلاب و ائمه جدا نشوند و تا جایی پیش رفتندکه
مقابل حق ایستادند. در انقلاب ما کسانی در جریان ۱۸ تیر ۷۸ و ماجرای فتنه
۸۸ مقابل حق ایستادند. اینکه چرا چنین اتفاقی افتاد نیاز به شناختن نکاتی
دارد که چند تا از آنها را عرض میکنم چرا که این کمک میکند تا ما وضع و
حال خودمان را بهتر بتوانیم بشناسیم.
اگر کسی با خدا شروع کرده ولی
خدا را در زندگیاش موثر ندانسته است و او را حاضر و ناظر نمیداند دچار
لغزش و نفاق میشود. کسی ممکن است خداوند را قبول داشته باشد و او را حی
بداند ولی فقط خدا را در زمینههای اخلاقی و اعتقادی در نظر بگیرد و کاری
به رفتار حکومتی، جامعه، اقتصاد، سیاست ، فرهنگ ، هنر و حقوق اجتماعی
ندارد. چنین فردی کاری به عدالت و ظلم ستیزی و استکبار ستیزی و شیطان بزرگ
ندارد. چنین معتقدینی در مسائلی که عرض شد در حقیقت به خدای دیگری مراجعه
میکنند.
اعتقادات نادرست نسبت به خدا، مبداء انحرافات گوناگون در
مدل اول برخی از ملیگراهای ما خداوند را به صورت کلی چنین قبول دارند که
خداوند ما را خلق کرده و تمام! اینکه الان شما میبینید ملیگراهای سکولار
در انقلاب دوام نیاوردند چون اعتقاداتشان آنها را به وحی و زندگی دینی
معتقد نمیکند. کسانی مثل پیروان نهضت آزادی خداوند را قبول دارند ولی در
مباحث حکومتی خداوند را دخیل نمیدانند و معتقدند اقتصاد و سیاست ربطی به
دین ندارد.
به خاطر همین در جریان پیروزی انقلاب اسلامی شاهد بودیم
که افراد و جریانهای مختلفی وجود داشتند ولی هر چه جلو آمدند به تدریج
فاصله خودشان را با انقلاب اسلامی زیاد کردند و نتوانستند حکومت را تحمل
کنند. چرا
” در وضعیت موجود هم باید کسانی که
فکر میکنند شرایطی برای جولان مجدد آنها فراهم شده، بدانند حتما آقای
روحانی، آقای هاشمی نیست و حتما آقای روحانی، خاتمی نیست. او یک چهرهای
است که با یک اعتقاد و نگاهی به انقلاب آمده و ما هم با همین نگاه او را به
عنوان رئیس جمهور ایران میشناسیم. “
پیروان نهضت آزادی و مجموعه دولت موقت یعنی بازرگان و یارانش بعد از
اشغال لانه جاسوسی و شعار مرگ بر آمریکای مردم نتوانستند دوام بیاورند؟ چون
اینها اداره حکومت را نشات گرفته از دین و آموزههای دینی و نیابت حضرت
ولیعصر(عج) و ولایت فقیه نمیدانند و از آن ناحیه تکلیفی برای خویش احساس
نمیکنند. لذا از زمان اشغال لانه جاسوسی راه خودشان را جدا کردند و استعفا
دادند و از صحنه حذف شدند.
نداشتن روحیه شهادتطلبی و سستی؛ عامل انحراف گروه
سومی هم وجود دارند که در دایره جمهوری اسلامی دوام نمیآورند. اینها
خداوند را قبول دارند و به لحاظ اخلاقی هم میپذیرند و به لحاظ اینکه حکومت
هم باید تشکیل شود دین را قبول دارند ولی ایستادگی در مقابل ظلم و ستم
استکبار ندارند.
اینها کسانی هستند که ما به عنوان جریان دوم خرداد
و یا کارگزاران و جریانی که تفکرات لیبرالمنشی دارند و از اصول انقلابی
حضرت امام هر از چندگاهی عدول میکنند،میشناسیم. برخی از اینها خوابنما
میشوند و خاطرهای بیان میکنند که جز خودشان هیچ کس هم آن را تایید
نمیکند! مثل همین که بیان میشود امام به شعار مرگ بر آمریکا معتقد
نبودند! در حالی که صحیفه حضرت امام و سخنان ایشان وجود دارد و این را نفی
میکند. چرا اینها از انقلاب باز میمانند با اینکه سابقه زندان در دوران
ستمشاهی دارند و سابقه دفاع مقدس هم دارند؛ چون در مقابل فشارهای دشمن ضعیف
و سست هستند و روحیه شهادتطلبی و جهادی و مبارزه با استکبار در آن گم شده
و مرده است و به دنبال این هستند که در همین شرایط فعلی مفرّی برای خودشان
درست کنند.
تصورات نادرست نسبت به مشکل بین ایران و آمریکا برخی
از آنها در زمان حاکمیت دوم خرداد به دنبال برداشتن دیوار بیاعتمادی
بودند و تصور آنها این بود که از طرف ما با آمریکا لجبازی صورت گرفته و
تحریکی انجام شده، مخالفت صورت گرفته و لذا آمریکاییها تحریک شدهاند! در
صورتیکه اصل ماجرا این نیست و ماجرای ما با آمریکا براساس یک اعتقاد
ریشهای است. ما اعتقاد به خدا،وحی، دین و حاکمیت ائمه و حکومت اسلامی
داریم در صورتی که آنها تفکر لیبرال دارند تفکر لیبرال اعتقادی به خدا
ندارد. هستی را یک هستی خدامحور نمیداند و عالم را یک عالمی براساس نظم
الهی نمیداند. وقتی چنین است ما اصلا نمیتوانیم باهم یک جا جمع شویم
او
میخواهد از این نگاهی که به عالم هستی و این جهان و انسان و روابط
بینالملل دارد جهان را بچاپد و دیگران را به بردگی بگیرد ولی ما به دنبال
این هستیم که انسانها در پناه عدالت زندگی کنند و حقشان در واقع ادا شود.
الان
خود ما در کشورهای دیگر حضور پیدا کرده و با آنها قراردادها و تفاهمنامه
امضا میکنیم و به دنبال شکوفایی آنها هستیم و در زمینه کشاورزی و احیای
چاههای نفتی و امکانات هوافضا با آنها همکاری میکنیم. حضور ما در
کشورهای دیگر برای گسترش عدالت و صنعت و خدمات کشاورزی است ولی حضور آنها
برای این است که خودشان را به ما تحمیل کنند و در کشور چپاول کنند. همان
کاری که در زمان شاه نسبت به کشور ما انجام دادند.
آنها در کشور ما
حضور پیدا کردند و کار به جایی رسیده بود که ارتش ما در خدمت آنها بود و
هر جایی که میخواستند عملیاتی صورت دهند از ارتش بهره میگرفتند تا مبادا
یک آمریکایی کشته شود،مثل قضیه عمان. میخواستند مشروبات الکلی خودشان را
تامین کنند. ارومیه را مرکز کشت انواع انگورهایی که برای مشروبات الکلی
مصرف میشد، کرده بودند و مشروبات مصرفی پاریس، انگلیس و کشورهای اروپایی
دیگر توسط شرکت پاکدیس در ارومیه تولید میشد.
خدای سکولارها و لیبرالها نقش چندانی در زندگی انسان ندارد! حالا شما تصور کنید
” کسانی که با شعار درود بر سه سید
فاطمی/ خمینی و خامنهای و خاتمی آمدند بعدا در مقابل آرمانهای انقلاب و
ولایت فقیه ایستادند! مجموعه انرژی خویش را گردآوری کردند تا اینکه این
نظام ولایی را از مدار خودش خارج کنند. “
ما با یک مجموعه استکباری از این دست با چه جریان فکری میتوانیم موفق
شویم و غلبه پیدا کنیم. اما جریانی که در واقع تفکر سکولار دارد از قبیل
ملیگراهایی که اعتقادشان به خداوند، اعتقادی است که یک خدای بیاختیار را
میطلبند، با چنین اعتقادی که مستکبران دارند،مماشات امکانپذیر است. آیا
با جریان نهضت آزادی که خداوند را در بعد اخلاق قبول دارد و نه در
بعدحکومتی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و تنظیم روابط بینالملل میتوانیم
پیشرفت کنیم؟ آیا ما میتوانیم با کسانی که تفکرات منافقانه دارند و اصلا
اعتقادات و دین و حکومت اسلامی را قبول ندارند و قائل به برخورد با استکبار
نیستند، جامعه و حکومت را اداره کنیم؟!
این روزها اوضاع پادگان
اشرف و وضعیت اسفبار منافقین را ملاحظه میکنید. اینها الان هم دلاّل
استکبار هستند برای اینکه هموطنان خودشان و حتی دانشمندان هستهای را ترور
کنند تا اینکه مثلا دانشمندان هستهای در کشور زیاد نشوند و به دنبال آنها
به انرژی صلحآمیز هستهای دست پیدا نکنیم. آیا با این تفکرات میشود
پیشرفت کرد؟ هرگز چنین نمیشود.
لذا ما باید با تفکرات نابی که
امام بزرگوار برای ما رقم زدند که تفکرخدامحور و براساس جهانبینیای است
که هم حکومت هم اقتصاد، هم سیاست را بر مبنای دین قبول دارد باید به پیش
برویم. در دورانهای مختلفی که از انقلاب میگذرد همه این جریاناتی که با
اسلام ناب فاصله دارند، امتحان خود را پس دادهاند.
امام بزرگوار به همه جریانها فرصت امتحان دادند امام
بزرگوار ما برای همه اینها فرصت حضور ایجاد کرد تا خودشان را نشان بدهند.
در اول انقلاب شخصیتهای کارگزار ما از ملیگراها بودند و هم از جریان نهضت
آزادی و کسانی از منافقین و مارکسیستها که در صحنه حضور داشتند وتفکرشان
را هم عرضه کردند و خودشان را هم به مردم نشان دادند.
البته مردم
ما نه اینکه چشم بسته تفکر امام را پذیرفتند بلکه با استدلال و انتخاب و
دیدن نقطه مقابل تفکر حضرت امام اسلام ناب را انتخاب کردند و اندیشه
انقلابی ایشان را برگزیدند. سخنرانی کسانی که دارای تفکر سکولار بودند،
دیدند و آنها را رد کردند. مردم ما تفکرات منافقانه مارکسیستها و منافقین
را دیدند و دست رد به سینه آنها زدند. ما چشم بسته راه خویش را انتخاب
نکردهایم.
در همان دهه رهبری حضرت امام مگر ملت ما آقای منتظری را
ندیدند و حرفهایش را نشنیدند و موضعگیریهای او را لمس نکردند؟ مگر
رنجنامه مرحوم حاج سید احمد آقا(ره) که حاصل نامههای آقای منتظری به امام
و همچنین پاسخ حضرت امام به او بود را مطالعه نکردند و بعد او را کنار
گذاشتند.لذا اینگونه نبود که چشم بسته راهی را انتخاب کرده باشند.
همینطور
ماجرای دوم خرداد آن طور نبود که افرادی که سردمدار آن جریان بودند حرفی
نزنند و مطلب عنوان نکرده باشند. تمام دکههای روزنامهفروشیها پربود از
نشریات اینها و عملشان مقابل اصول انقلاب و آرمانها بود. اینکه مردم ما دست
رد به آنها زدند به خاطر این بود که نظر و عمل و رفتار آنها و نوع
تصمیمگیریهای آنها را در حاکمیت مورد ملاحظه قرار دادند و دیدند که به
کجا منجر شد. هنوز حاکمیت دوم خرداد به دو سال نرسیده بود که در سال ۷۸ آن
ماجرا را در تهران به راه انداختند و ماجراهای متعدد دیگری را ایجاد کردند.
مردم ما با دیدن این رفتارها آنها را رد کردند چون آنها را لایق
حکومتداری نمیدیدند. کسانی که با شعار درود بر سه سید فاطمی/ خمینی و
خامنهای و خاتمی آمدند بعدا در مقابل آرمانهای
” عدهای نباید در خواب و خیال این
باشند که الان پس از ۳۵ سال از انقلاب شرایطی فراهم شده تا بازگشت به عقب
داشته باشند و بتوانند مردم را با ایجاد فضاهای مجازی و تغییرات سست به سمت
و سوی دیگری ببرند! “
انقلاب و ولایت فقیه ایستادند! مجموعه انرژی خویش را گردآوری کردند تا اینکه این نظام ولایی را از مدار خودش خارج کنند.
آنها
بحث فتح سنگر به سنگر را مطرح کردند به خیال اینکه وقتی ریاست جمهوری را
گرفتند،مجلس را هم گرفتند، بعد خبرگان را بگیرند و کار را یکسره کنند.
همینطور بحث حاکمیت دوگانه و نافرمانی مدنی و اهانت به انقلاب و ارزشهای
نظام موجب شد که مردم در مقابل آنها بایستند؛ چرا که با منطق و اعتقادات
آنها درتضاد بود.
حافظه تاریخی و هوشیاری مردم، مانع جولان دوباره منحرفین در
وضعیت موجود هم باید کسانی که فکر میکنند شرایطی برای جولان مجدد آنها
فراهم شده، بدانند حتما آقای روحانی، آقای هاشمی نیست و حتما آقای روحانی،
خاتمی نیست. او یک چهرهای است که با یک اعتقاد و نگاهی به انقلاب آمده و
ما هم با همین نگاه او را به عنوان رئیس جمهور ایران میشناسیم. دیگران
خیلی تلاش میکنند تا او را به گونهای دیگر تعریف کنند و یا لایههایی
وجود دارد که سعی دارند چنین مطرح کنند که الان فضا به گونهای شده که
شرایط برای کسانی که معتقد به دوم خرداد و تفکرات لیبرال - دموکراسی هستند،
میتوانند در این عرصه برای خودشان جایی پیدا کنند. اینطور نیست؛ حافظه
تاریخی مردم ما یک حافظه عجیبی است و همین حافظه است که باقی میماند.
اگر
حافظه مردم را میخواست فضای مجازی تشکیل بدهد ما وضع دیگری داشتیم و باید
دشمنان در ماجرای فتنه موفق میشدند که با فضای مجازی مملکت را به سمت و
سوی دیگری ببرند.
این که تصور شود اگر خبری را چند هزار بار تکرار
کردند و در جاهای مختلف بیان شد، یعنی اینکه موفق شدند، این باطل است. مردم
ما در عرصههای مختلف نشان دادند که اعتقادشان به دین، خدا، معارف دینی،
کلام وحی و ولایت فقیه یک اعتقاد عمیق و ریشهدار است، لذا آنها تصور نکنند
به راحتی میتوانند رنگ و بوی دیگری به آن بدهند.
ادامه اشتباهات تصمیمسازان آمریکایی آن
اشتباهی را که تصمیمسازان آمریکایی در سیاستهای خودشان میکنند،
داخلیهای رفوزه شده و ریزش کرده و از جامعه حذف شده، تکرار نکنند و تصور
نکنند که همان نگاه آمریکا به ماجرا درست است و آن خط را دنبال کنند! اگر
آمریکاییها در تحلیلشان میتوانستند ساخت و بافت جامعه ما را
بشناسند،باید همان اوایل پیروزی انقلاب کاری از پیش ببرند و شاه را
برگردانند، لیکن نتوانستند و الان با گذشت سالیان سال جوانان حزباللهی و
متدین ما هم مسلط به علوم روز و هم معتقد به اصول و آرمانها هستند.
آن
کسانی که در ابتدای انقلاب یک جوان دبیرستانی و یا دانشجوی سال اول بودند
الان استاد دانشگاه شدهاند و پایاننامه دانشجویان خود را مدیریت میکنند.
لذا عدهای نباید در خواب و خیال این باشند که الان پس از ۳۵ سال از
انقلاب شرایطی فراهم شده تا بازگشت به عقب داشته باشند و بتوانند مردم را
با ایجاد فضاهای مجازی و تغییرات سست به سمت و سوی دیگری ببرند! اگر
آمریکاییها تصور کردند که میتوانند در قضایای مذاکرات اخیر با فشار آوردن
و تهدید ما را وادار کنند که اصولمان را بتراشیم و خط قرمزها را نادیده
بگیریم و نرمشهای تاکتیکی ما را تبدیل به نوعی به خاک افتادن کنند، بدانند
این تصورات امکانناپذیر و باطل خواهد بود. باید آمریکاییها و برخی از
رفوزه شدههای داخلی چشمهایشان را بازکنند؛ چرا که در ۱۳ آبان امسال هم
همان شعارهای زمان تسخیر لانه جاسوسی را از زبان این مردم خواهند شنید.
تا حسینی هستیم، دشمنان
” راه حل دیپلماسی ما این است که
بگذارند مردم شعارهای حداکثری مرگ بر آمریکا سر بدهند و اینها به
آمریکاییها بگویند ما اتفاقا یک چنین مردمی داریم شما تصور نکنید که به
همین سادگی ما با شما مذاکره میکنیم. به نظر بنده مخالفان تبلیغات ضد
آمریکایی از هوش و ذکاوت کافی برخوردار نبودند. “
کاری نمیتوانند بکنند لذا آن چیزی که صحنه مقابل
ماست، صحنهای است که شاهدیم بعد از گذشت سالیان دراز به محض اینکه ماه
محرم میآید و نام مقدس حضرت سیدالشهدا(ع) به میان میآید، اندوهی بزرگ بر
تمام وجودمان حاکم میشود؛ چرا که میبینیم مردمی در ۱۴ قرن قبل بودند که
از دین و ولایت فاصله گرفتند و قدر امامشان را نشناختند و بیبصیرتی به خرج
دادند که این موجب شد حضرت سیدالشهدا(ع) و تمامی یارانش در مقابل چشم
فرزندانش به شهادت برسند. مگر میشود این حادثه دوباره تکرار شود. تا ما
عاشورا، کربلا و حضرت سیدالشهدا را داریم، پرچم انقلاب و شهدا بلند است و
رفوزهها نمیتوانند کاری کنند.
نباید فراموش کنیم که ما وارث
عاشورا و کربلا هستیم. آن کسانی باید سرافکنده و شرمنده باشند که با امام
آغاز کردند و الان در دامان آمریکا هستند، در سال ۸۸ پرچم سیدالشهدا را به
آتش کشیدند، شهدا را فراموش کردند و در پی تغییر شعارهای انقلاب و اصل نظام
هستند! نسل انقلاب، نسل سربلندی است و به برکت آنها انقلاب باقی میماند و
همه ما پیروزیم، چرا که امام و مقام معظم رهبری فرمودند که ما پیروزیم.
هرکس به این قافله نپیوندد، جا میماند و خودش را محو میسازد و این انقلاب
خواهد بود که با قدرت پیش میرود.
پرسش وپاسخ * عملکرد دولت یازدهم را چگونه ارزیابی میکنید؟ -
دولت یک قول صد روزهای داد که رو به پایان است و عمده کاری هم که تعریف
کردند برای ساماندهی وضعیت معیشت مردم بوده است و اینکه بتوانند کاری در
این زمینه انجام بدهند.آنها باتوجه به اینکه فکر میکردند بحث مذاکره به
گونهای دیگر شکل بگیرد،تصوراتی داشتند. ولی آن تصور نادرست از آب درآمد،
البته تلاش دارند که کاری انجام دهند. لذا الان برای داوری نسبت به عملکرد
دولت زود است و ما باید به خصوص در مورد مسائل اقتصادی فرصتی به دولت
بدهیم؛ چرا که واقعا شرایط بسیار سخت است.
* چرا شهرداری بنرهای افشاگر صداقت آمریکایی را جمع آوری کرد؟ -
بنرهایی که در سطح شهر نصب شده بود کاری از موسسه فرهنگی اوج بود و کار
زیبایی هم بود ولی دولتیها به خصوص وزارت خارجه تصور میکنند با جمع کردن
این بنرها مشکل حل میشود؛ مثلا گفتهاند تصویر طرف ایرانی که در آن بنرها
هست با ریش پرفسوری است و شما میخواستید آقای ظریف را نشان بدهید و
بهانههایی از این دست!
در حالی که شما یک جمله بسیار حداقلی که
بحث صداقت آمریکایی است را در قالب آن طرحهایی که به نظر من خیلی هم قشنگ
است، برنمیتابید! شما با شعار مرگ بر آمریکای مردم در روز ۱۳ آبان چه کار
میخواهید بکنید؟ این مطالبی که آیتالله سید احمد خاتمی در خطبه نماز
جمعه تهران بیان کردند بدین مضمون که شما شعار فشار و مذکره را مطرح
میکنید و ما هم شعار مرگ بر آمریکا و مذاکره را مطرح میکنیم،مطلب خوبی
است.
به نظر من راه حل دیپلماسی ما این است که بگذارند مردم
شعارهای حداکثری مرگ بر آمریکا سر بدهند و اینها به آمریکاییها بگویند ما
اتفاقا یک چنین مردمی داریم شما تصور نکنید که به همین سادگی ما با شما
مذاکره میکنیم. به نظر بنده مخالفان تبلیغات ضد آمریکایی از هوش و ذکاوت
کافی برخوردار نبودند.
* آیا شورای شهر و شهرداری نمیتوانستند در مقابل جمعآوری بنرهای صداقت آمریکایی مقاومت کنند؟ -
در شورای شهر آقای حافظی سخنرانی کرد و گفت که مردم ما همین شعار مرگ بر
آمریکا را سر میدهند و به طور کلی موضع حداکثری شورای شهر معلوم است. من
خودم از آقای قالیباف هم شنیدم که میگفت: من با شعار مرگ بر آمریکا مخالف
نیستم ولی این تصویر ریش پرفسوری که درست کردند، باید دقت میشد که این
تصویر نباشد چون اینها بهانه به دست آوردهاند که مثلا شما میخواستید ظریف
و تیم مذاکره کننده را آدمهای بیعرضهای نشان دهید!